آرمان حسینی
قبل از ورود بە اصل موضوع لازم است بدانیم کە اصل حق تعیین سرنوشت یکی از اصول پایە حقوق بینالملل است کە در مادە یک منشور حقوق بشر جهانی بدان پرداختە شدە است.
واژەی "self" در اصطلاح " self – determination" یا حق تعیین سرنوشت برداشتها و تفاسیر متعددی را تاکنون بە دنبال داشتە، بە این معنا کە هرکدام از طرفین بە نفع خود و در راستای خواستەهای خود بە تفسیر آن پرداختەاند. دولتها کە عهدەدار حاکمیت کشورها میباشند، معتقدند کە "self" بە معنای "دولت" است، چراکە این دولتها هستند نمایندە یک جغرافیای سیاسی و بە تعبیر خودشان ملت را برعهدە دارند. از سوی دیگر ملل تحت ستم کە توسط استعمارگران بە یوغ کشیدە شدەاند ،بر این باور بودە و هستند کە منظور از "self" مردم است، با این تفسیر کە این مردماند کە باید حق داشتە باشند آزادانە دربارە خود و سرنوشتشان تصمیم بگیرند.
حال بە بررسی اصطلاح "حق تعیین سرنوشت" در ایران میپردازیم. همگان بر این مسئلە واقفیم کە با ورود و البتە تحمیل سیستم نوین دولت – ملت بر ایران، ملل غیر فارس همچون کورد، عرب، بلوچ، ترک و گیلک، ترکمن و ... نیز خواستار حق تعیین سرنوشت خود بودە و هستند، همچنین برای احقاق این حقوق خود نیز مبارزات خونینی در پی گرفتەاند؛ لیک متاسفانە جامعە جهانی بە دلایل گوناگون تاکنون توجە چندانی بە مبارزە و خواست ملل غیر فارس در ایران نکردە است. مبارزاتی کە مترقیخواهانە، انسان محور و حامل ارزشهای جهانشمول هم بودەاند، ولی آنچە کە نهایتا جامعە جهانی بە آن تمکین کرد، "دولت" ایران بود نە "مردم" ایران.
واقعیت مسئلە حق تعیین سرنوشت این است کە تلقی نظام بینالملل بر این پایە استوار است کە رعایت و تحقق اصل تعیین سرنوشت بایستی ضامن ثبات، صلح و امنیت میان "دولتها" باشد نە "مردم". بە عبارتی دیگر ثبات و امنیت داخلی كشورها را باید محترم شمرد و بە اصطلاح در امور داخلی کشورها دخالت نکرد. با این توجیە کە مسائل داخلی کشورها بە خودشان مربوط است و دولتها طبق قانون حق دارند امنیت داخلی خودشان را تامین کنند حتی بە قیمت انکار و ذوب چندین ملیت در یک گفتمان و قالب خاص حکمرانی. نمونە بارز آن نیز ایران است کە ملل غیر فارس با وجود قربانی شدن، قربانی دادن و مبارزەای پیگیرانە کماکان علیرغم وجود سازوکار حمایتی قانونی، اما جامعە جهانی توجەای نسبت بە حق تعیین سرنوشت این ملل در سطوح پایینی آن نیز ندارد.
حق تعیین سرنوشت دارای سطوح و اشکال متفاوتی است، منجملە: استقلال، کنفدرال، فدرال، خودمختاری، خودگردانی، خودمدیریتی. اما آنچە کە تاکنون ملل تحت ستم در ایران و در راس آنها ملت کورد خواستارش هستند، تامین حق تعیین سرنوشتشان در شکل "فدرالی" است.
همچنان نیز با وجود آدرسی مشخص و معتبر کە در حقیقت و طبق بسیاری فاکت نمایندگی ملت کورد در کوردستان ایران را میکند یعنی "مرکز همکاری احزاب کوردستان ایران"، اما همچنان جامعە جهانی پذیرای نمایندگان واقعی ملل تحت ستم و مردم مبارز نیست. این نیز میتواند سندی غیر قابل انکار در رابطە با این واقعیت باشد کە "حق تعیین سرنوشت" کە بە عنوان یکی از اصول بنیادی منشور جهانی حقوق بشر آمدە، علیرغم اینکە یەک اصل حقوقی است، اما در معادلات سیاسی میان دول مصادرە بە مطلوب شدە است. چراکە اگر دول این اصلی حقوقی را محترم و جهانمشمول میپنداشتند، توجهی بە این همە خون و کشتار ملت کورد، گیلک و دیگر ملل تحت ستم ایران میداشتند و نە اینکە بە پشتیبانی از حقوق این ملیتها میپرداختند، بلکە تنها دست از حمایت حاکمیت سیاسی ایران میکشیدند.