کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

خاکستر ممنوع

00:37 - 22 دی 1401

هەرمان ڕۆژهەڵات

مقدمه

همیشه بهترین راه سادەترین آن است. مسئلەای که راه حل را خود توصیف می‌کند. ما همواره سعی در بدنام کردن همدیگر، جنگ بین خود، بدون راهکاری برای برون رفت از قضایا بوده‌ایم. این پروسه گاها، وقت و نیازهایمان را کور و ما را در بیراهەی حقیقت‌یابی قرار داده است. کوردستان ایران بەعنوان دومین بخش مهم و کاملا استراتژیک و ژئوپولتیک محسوب می‌شود و همیشه چشم ابرقدرتهای دنیا از قرن ۱۹ تاکنون به دنبال این بخش مهم بوده است.

روشنگری

در این مقاله به موضوع خیانت، اسم و مفهوم ورای آن یعنی جاسوسی می‌پردازیم. ابتدا توضیح مختصری از وطن خواهیم داشت.

وطن شاخصەای است  که هیچ آماری رسمی از حس وطن‌دوستی و نفرت از کشوری اشغالگر وجود ندارد ولی همەی ما آماری دقیق از این دو حس متفاوت را در ذهن خود گماشتەایم.

روش‌های مختلفی برای تعریف ناسیونالیسم و وطن‌پرستی وجود دارد. در تحقیق دربارەی نگرش ملی، دو نوع جداگانه دلبستگی نسبت به کشور بەطور معمول تمایز می‌یابد. ناسیونالیسم یا همان ملی‌گرایی و وطن‌پرستی اصطلاحات چندگانەای هستند که به تمایز مشابهی اشاره می‌کنند. ملی‌گرایی و وطن‌پرستی به انواع متمایز روابط بین ملت و شهروندانش اشاره دارد، بنابراین شیوەهای مختلفی را تعریف می‌کند که در آن به مرز بین گروەهای ملی داخلی و گروەهای مهاجر خارجی کشیده شده است. ملی‌گرایی نشان دهنده دلبستگی غیرواقعی و نسنجیده و ایدەآل ملی است که همراه با احساس برتری ملی نسبت به سایر کشورها است. ملی‌گرایی نشان‌دهندەی تمایل به حفظ سطح بالایی از همگنی ملی است در حالی که هم‌زمان بر تمایز با سایر ملل تأکید می‌کند. در این دیدگاه از ملیت، شهروندان یک میراث فرهنگی یا اجدادی مشترک دارند، در حالی که مهاجران احتمالا به عنوان “بیگانه” ها دیده می شوند که تهدیدی برای انسجام ملی می‌باشند.  بر این اساس، حمایت از ملی‌گرایی بەطور مداوم با نگرش منفی نسبت به مهاجرت همراه است.

از سوی دیگر، وطن‌پرستی، افتخارکردن به کشور خود می‌باشد، به ویژه نسبت به نهادهای سیاسی آن به عنوان مثال، دموکراسی؛ و اساس ارزیابی مثبت نسبت به کشور است که مستقل از مقایسه با سایر کشورها می‌باشد. بدین ترتیب با تحمل گروەهای مهاجر و برقراری اصول دموکراتیک مانند ادغام گروەهای اقلیت در جامعه ملی سازگار است. دلبستگی میهن‌دوستانه غالبا با نگرش‌های مهاجرتی رابطه ندارد و یا حتی با نگرش‌های مهاجرتی ارتباط مثبت دارد. حمایت از ارزش‌های دموکراتیک مانند افتخار به نظام رفاه اجتماعی و نهادهای دموکراتیک، عوامل اصلی وطن‌پرستی است که احتمالا وضع مهاجرت منفی را کاهش می‌دهد. با این وجود، وطن‌پرستی با افتخار اشاره به دلبستگی به کشور دارد، که توضیح دهنده آن است که چرا وطن‌پرستی معمولا با ملی‌گرایی همبستگی مثبت دارد. بنابراین این دو جنبه از وطن پرستی دلبستگی ملی و حمایت از ارزش‌های دموکراتیک از هم جدانشدنی است. علاوە بر این، حضور همزمان این دو جنبه در مدل‌های توضیحی، توضیح دهنده آن است که چرا بین وطن‌پرستی و نگرش‌های مهاجرت یک رابطه کمتر پایداری نشان داده شده نسبت به رابطه ی بین ناسیونالیسم و نگرش مهاجرت، که یک رابطه مستقیم و ساده است.

وطن از دید اسلام

*فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ* )روم/٣٠):  (روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرینش الهى نيست. اين است آیین استوار(

به همين جهت، محبت به وطن كه جزو طبيعت انسان و سرشت افراد و اجتماعات بشری است مورد تأييد اسلام است. وطن در اسلام  اهميت بسزايی دارد و ميهن‌دوستی، جنبەی الهی و مفهومی مقدس دارد. به همين دليل از پيامبر (ص) روايت می‌کند "الحب الوطن من الایمان"اين روايت، مبين رابطه ايمان و محل سكونت دائمی انسان است. رابطە وطن با ايمان اینچنین

است: هرگاه وطن به گونەای باشد كه ايمان شخص طلب می‌‌كند، مهر ورزيدن به چنين وطنی، بی‌شك جزو ايمان و از آثار آن می‌باشد.

براي آزادی وطن از دست متجاوزان، مبارزه الزامی است و اين دفاع امری جايز و مشروع می‌باشد.

*أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (39)*

*الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ(٤٠)*

"به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا كه مورد ستم قرارگرفتەاند و خدا بر يارى آن‌ها تواناست. همانان كه از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اينكه می‌گفتند: پروردگار ما، خداى يكتاست! و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعەها، و معابد يهود، نصارا و مساجدى كه نام خدا در آن

بسيار برده می‌شود، ويران میگردد و خداوند كسانى كه او را يارى كنند یاری می‌کند و خداوند قوی و شکست ناپذیر است."

با توجه به اين آيه، آوارگى از وطن، روشن‌ترين نمونه مظلومیت است و مظلومانی كه از وطن خود رانده شوند، مجازند با دشمنان و متجاوزان جهاد كنند. مبارزەكردن با سلب كنندگان آزادی انسان در انتخاب مسكن، امری پسنديده است و خداوند، مدافع و حامی و ياور كسانی است كه به ظلم از ديارشان اخراج شدند.

در اینجا تنها به گوشه ای از وطن‌دوستی از دید اسلام  پرداخته شد.

جاسوس

از نظر تاریخی گفته می‌شود مفهوم جاسوس قدمتی به اندازه تمدن دارد نسخه‌های دوره باستان و کلاسیک اغلب به جاسوسان و استفاده از جاسوسی اشاره می‌کنند (برای مثال در نسخه بابل ۱۰۰ بار به جاسوس اشاره کرده است) در حالی که افسانه اسب تروجان نشان می‌دهد که عملیات مخفی و حیلەهای کثیف چیز جدیدی نیست. ریشەهای جاسوسی در شرق عمیق‌تر است قرن سوم قبل از میلاد هم امپراتوری چین و هند کنترل خود را بر قلمروی وسیع خودشان با استفاده از شبکەهای جاسوسی تضمین می‌کردند.

جاسوس را می‌توان به عمل استفاده از جاسوسان برای بدست آوردن اطلاعات درباره نقشەها، فعالیت‌ها با منافع رقیب یا دشمن تعبیر کرد. جاسوسی با توجه به ماهیت و اقتضا عمل نوع ارتباط نزدیک هوش و ذکاوت دارد. هر فردی توانایی جاسوسی ندارد بنابراین نوعا برای آن چه آن افراد بسیار ماهر و باهوش و خبره استفاده می‌شود با این حال می‌توان گفت جاسوسی به سبب طبیعت مخفیانه، خشونت‌آمیز، خطرناک و از هوش و ذکاوت متمایز است.

خیانت

بر پایەی قوانین کشورها به عدم وفاداری اشخاص نسبت به منافع میهن خود، خیانت بزرگ یا خیانت ملی می‌گویند.

در ادامه بیشتر با این مفهوم آشنا می‌شویم، اما بدانیم میهن با وطن دو معنای متفاوت است که در مقالاتی دیگر به آن می‌پردازیم.

بیان مسئله

امروز خواستیم موضوع مهمی را در کاوش خود قرار داده و سعی کنیم بە مشکل آفرین‌ترین مشکل کوردستان به عنوان کلیدواژه ی پیروزی در کوردستان بپردازیم.

واژه جاش که حداقل هر کدام از ما یکبار در روز آن را می‌شنویم و افراد نزدیک و دوروبرمان شاید عمویی، دایی ،و...تداعی گر این موضوع در ذهن ما شوند چرا که افراد بسیار در این دام می‌افتند.

ایرانی‌ها همواره برای خفەکردن صدای آزادی ملت کورد دست به دامن همین به اصطلاح جاش‌ها شدەاند. که اکثر مواقع نیز نتیجه داده است اما گاهی ضرری بر آنها تحمیل شده است. هم اکنون سپاه پاسداران از این افراد که تعدادشان کم هم نیست در کوردستان علیه جنبش‌ها، اتحادیەهای آزادی‌خواهان استفاده می‌کنند اما نکتەی مشابهی که صدام  و ترکیه از این ابزار خوردند (بدرخان پاشا و ملا مصطفی) قطعا در ایران نیز به سختی می‌خورند. نوعی عملکرد از این افراد که قریب به اتفاق آن‌ها به علت تنگدستی حکومت‌های حاکم در مناطق کردستان تحمیل کرده ناگزیر شده تا به خدمت نیروهای حاکم درآید، حکومت ترکیه و سازمان مافیای_ نظامی سپاه به صورت مشترک برای آنها آقا بالا سرهایی از جنس خودشان گذاشتەاند که هر که به هر نوع آنها را گماشته خود به مانند نوکرانی درآورند.

"ای ملت کورد اگر روزی شماها آنقدر در دیگران ذوب شدید که کورد بودن خود را فراموش کنید آنها هرگز کورد بودنتان را فراموش نمی‌کنند."

جمله معروف شیخ سعید پیران که نتیجه بسیاری درباره آن می‌شود گرفت، اما موضوع مهم هویت اصلی یک کورد است که چه با خوش خدمتی یا بی‌طرفی همه ما یک حکم مشترک داریم با آن جمله معروف حاکم ترک که کورد خوب کورد مرده است بیانگر آن است. هرگاه جنگی کورد با کورد در تاریخ کوردستان روی داده است زمانی برای اوج گرفتن دشمنان این خاک بوده است. حال این مسئله به قدری پیچیدگی می‌یابد که تنها راه دررو از آن را دشمنی ما بین انقلابیون و جاش می‌بینند.

بررسی عواقب این درگیری خود جای تامل دارد، اما مزیت‌هایی که دشمن می برد شامل:

١- پاکسازی کورد توسط خودشان ٢- خفەکردن صدای حق‌خواهی دو طرف٣-  به کارگیری نیروی نظامی ارزان ٤- ایجاد نفاق بین اقلیت و اکثریت ٥- مشخص کردن خیر و شر به عنوان نماد٦- ایجاد بحران هویت در کوردستان و غیره می‌باشد.

این‌ها نمونەای از سودهایی است که دولت‌های حاکم می‌برند چه بسا که از نظر اقتصادی دەها برابر برای آنها سودمند بوده که سالیان سال است نفت و منابع کوردستان را تاراج و مناطق غیر از کوردستان را آباد می‌کند. سوال اصلی: آیا به رغم دشمنی دیرینه میان انقلابیون و خانواده شهدا با کوردهای اجیر شده حکومتی، می‌شود آن‌ها را بەعنوان نیروهای متحد و تنها دوستان انقلابیون تنهای کوردستان نامید؟

اگر پاسخ آری است. پس اصطلاح ستون پنجم سازمان انقلابی خود بنامیم. و راه را به روشنی به آن کنیم. (در این اینجا قصد ادامه این رویکرد را داریم)

اگر پاسخ خیر است، پس باید راه مبارزاتی نوینی ارائه کرد و مشکل را با مشکل جدیدی حل کرد و این چرخه همان گیرکردن در زمان با وجود گذر عمر خواهد بود. کسانی که در ساختار حکومتی برای رسیدن به اهداف آن‌ها ناخواسته کاری می‌کنند، بیش از پیش نیاز به ترحم دارند. هرچند افرادی چنان غرق در این خوش خدمتی هستند که بزرگان نظام‌های حاکم انگشت به دهن می‌مانند قطعا موضوع انتخابی ما در مورد گروه دوم صدق نمی‌کند.

"خون را باید با خون شست" جملەای که به مانند بسیاری از جملەهای زیبای دیگر، گویا فقط برای کوردها آمده است. ملل‌های دیگر فقط در زبان به آن معنا می‌دهند. احساسات گاهی برای زنده ماندن ضروری است ولی وقتی موضوع برای زندگی باشد آنگاه بهترین فرد بی احساس ترین افراد است .ما کوردها ناخواسته وارد بازی‌های فکری_ سیاسی_ روانی دشمن می‌شویم و لحظه آخر با یک حرکت احساسی بازی شطرنج را به نفع دشمنان تغییر می‌دهیم. این را به موضوع جاش ها ربط می‌دهیم. بسیاری از مسائل برایمان آشکار می‌شود البته اگر دوباره احساسات حاکم بر وجودم آن نباشد.

همه ابوسفیان را می‌شناسیم، کسی که در جبهه مخالف پیامبر اسلام از هیچ جنایت و دشمنی دریغ نمی‌کرد و در جنگ بدر و احد در برابر پیامبر جنگید و افراد زیادی از مسلمانان از دست شکنجه او و اذیت‌هایش ناراحت بودند. اگر جمله خون را باید با خون شست، پیامبر اجرا می‌کرد قطعا در فتح مکه خانه اش به تاراج گرفته بودند و یا کشته می‌شد. اما بینش بالای پیامبر او را بخشید و همین فرد پسران و نوه‌هایش خدمات بسیاری به جهان اسلام کردند. قضیه برای ابولهب بسیار متفاوتتر از ابوسفیان است، که هیچ وقت حاضر به قبول کردن پیامبر و آیینش نداشت و با تلاش زیاد پیامبر این امر محقق نشد. او را جرگه دوم می‌دانیم و ابوسفیان دسته اول، حال این داستان در امروز کوردستان می‌تواند درس‌های زیاد و پر معنی برای جامعه ما داشته باشد.

اهداف و ضرورت

بعد از فروپاشی دولت عثمانی کوردها همیشه در تلاش برای رسیدن به حکومت مستقل یا حداقل منطقەهای_ خودگردانی بودەاند، گاهی همانند شورش‌های شیخ سعید، احسان نوری پاشا و قاضی محمد با کسب نتایج عالی و سودمند در آخر با خیانت افراد محدودی به شکست انجامیده است.

قیام بدرخان پاشا که چنان ترس در وجود سران دولت عثمانی انداخت که حتی مجبور به کمک خواستن از بریتانیاییها نیز شد، یا خیانت یزدان شیر برادرزاده بدرخان پاشا باعث شکست قیام بزرگ کوردها شد. پس می‌توان درنظر داشت که خیانت یک نفر می‌تواند به راحتی دستاورد هزاران و صدها هزار انقلابی را یک شبە نیست و نابود کند. از اینرو انقلابیون سالها تلاش کردەاند تا این نوع خیانتها را به حداقل برساند. با بەکار بردن اسامی غیرمحترمانه، آموزش کودکان کورد، تحریم و بدنام کردن این دسته از افراد، اما هم اکنون نیز شاهد وجود بسیاری از این نوع خیانت‌ها می شویم. اما آیا هرکس که با چهار دولت استعمارگر کوردستان همکاری کند، خائن است؟ و اینکه چگونه خیانت شکل خود را می‌گیرد؟

قاعدتا توجیه رفتار ناشایست و وطن‌فروشی هیچ وقت قابل قبول نیست، ولی آیا می‌شود از سیستم حاکم که خود منشاء جنگ، نژادپرستی، گرانی و غیره است از همین موارد ذکر شده علیه آنها  استفاده کرد؟ جواب قطعا خیر است. پس تنها راههایی که می‌شود علیه سیستم در قامت یک سازمان انقلابی  استفاده کرد و کاری که سالهای سال است mi6 و سازمان سیاە از این حربه استفاده می‌کنند آنها با استفاده از وجود افراد مورد اطمینان خود در دستگاەها و ارگانها وسازمانهای کشورهای مدنظر خود همیشه از کوچکترین حرکات آنها آگاه می‌شوند. این کار برای ما کوردها بسیار سادەتر از سازمان سیاه و سایر سازمانهای جاسوسی خواهد بود، چرا که ما جزو دولت - ملت اجباری این کشورها محسوب می‌شویم. حال به سوال مطرح شده برمی‌گردیم خیانت چگونه شکل میگیرد و چە کسی خائن است؟

ابتدا سوال اول را با بررسی جمله نامفهوم چرچیل جواب میدهیم "برای دیکتاتورها فقط یک شریک قدرتمند است، ملت احمق" قاعدتا چرچیل منظور از این جملە مردم بریتانیا نیست. چون او آنقدر عاقل است که مردم کشورش را احمق خطاب نکند. هیچ فرد سیاستمداری این الفاظ را به ملت خود نمی‌چسباند، چرا که حمایت اکثریت از او گرفته می‌شود اما این جمله ما را به چه چیزی می‌کشاند. خائن کیست؟آیا خائن احمق است؟ فرقی به حال کوردها نمی‌کند که ایران دیکتاتوری باشد یا پارلمانی یا عراق فدرالی باشد یا دیکتاتوری، در هر صورت هر حکومتی برابر کوردها دیکتاتور می‌شود. اما باید با پنبه سر برید! پس جمله چرچیل این را اثبات نمی‌کند،  که حماقت از ملت است ،بلکه حماقت از چارچوب فکری سازمان یافتەای است که در کوردستان غالب کرده‌اند.

این چارچوب همان خط فکری است که سالها در کوردستان حاکم است و در ذهن ما غلبه کرده است. آن خط فکری همان چه کسی خائن است؟ را توجیه می‌کند. چرا از دید ما هر فرد کوردی در سیستم نفوذ کند خائن است ؟و سزاوار مرگ است؟ پس راهکار چیست؟ همه می دانیم افراد زیادی دوروبرمان هستند که در سیستم حکومتی بەخصوص نظامی و قضایی حکومت نفوذ دارند. پس باید به مانند یک توده سازمان یافته آنها را ستون پنجم قوای خود کنیم .(اما چگونه؟در این مقاله نحوه چگونگی آن مرموز خواهد ماند ولی قطعا روی آن کار خواهد شد(

اهداف

۱_استفاده از قدرت ساختار برای ترویج شغل در مناطق کوردستان

۲_عدم نفوذ نیروی غیر همزمان در کوردستان

۳_وجود قشر جوان و کارآمد کورد در ساختارهای مدیریتی

۴_تخصیص بودجه از طریق این افراد به مناطق کوردستان

۵_سازماندهی هنگ‌های مرزی و ایجاد حفاظ برای شهروندان

۶_شکل‌گیری منطقەای  خودگردان غیررسمی

۷_ایجاد اتحاد ناملموس میان نیروهای نفوذی و انقلابیون

)این اهداف هدف‌های ملموس و رشتەدار قضیه هستند اما اهداف اصلی و مدنظر ما در این مقاله همگانی نخواهد آمد و محرمانه خواهد ماند(

حال خیانت چگونه شکل می گیرد؟

قاعدتا در این راستا کسانی هستند که مسیر را ترک و هویت خود را کاملا از ما جدا بافته می‌دانند و برای نظامهای حاکم قاعدتا خوش خدمتی می‌کنند. به قول دوستان حساب این دسته را با دسته مورد اعتماد خود باید جدا دانست. کسانی که تا بوی قدرت به مشامشان می‌رسد طبق عقدەهای کودکیشان دست به آزار مردم می‌زنند حال شناسایی و متوقف کردن این دسته چگونه خواهد بود. قطعا با کشتن این افراد به راحتی افراد دیگری جایگزین آنها می‌شوند و صورت مسئله پاک نمی‌شود.

شاید گاهی این نحوه کار پاسخ دهد و از دستور کار ما نیز خارج نمی‌شود اما می‌توان با وجود نیروهای پرشمار نفوذی خود، این افراد را به حاشیه راند و استان‌های خود را بەمانند ترک‌ها به بزرگترین پایگاه نیروی نظامی خود تبدیل کنیم. (در ادامه مقالەی آینده در مورد ستون پنجم بیشتر صحبت خواهیم کرد)