دکتر رضا پرچیزاده
اینکه چرا مساله اسرائیل و فلسطینیها تا امروز حل نشده است، و چرا هنوز یک کشور مستقل فلسطینی شکل نگرفته است، دلایل دوسویە بسیاری دارد که به شدت از وضعیت پیچیده منطقهای و بینالمللی تاثیر پذیرفته است. اینجا تلاش میکنم شرحی اجمالی از مساله بدهم، با تاکید بر اینکه این روایتی کلی است و جزئیات بسیاری را شامل نمیشود.
سرزمینی که امروز مجموعا تحت عنوان فلسطین و اسرائیل میشناسیم، در دوران باستان محل زندگی اقوام عبری و یهودی بود که از مصر گریخته و در آنجا ساکن شده بودند. یهودیان طی حیات خود در آنجا بارها مورد حمله اقوام و ملل دیگر قرار گرفتند، و در نهایت در اوایل دوران مسیحی برای همیشه از آن سرزمین آواره شدند.
این سرزمین تا صدها سال پس از آواره شدن یهودیان تحت کنترل امپراطوریها روم و بیزانس قرار داشت، تا اینکه در صدر اسلام مسلمین آنجا را فتح کردند و از کنترل مسیحیان درآوردند. پس از آن این سرزمین در طول تاریخ چندین مرتبه میان مسلمانان و مسیحیان دستبهدست شد، که مهمترین نمونه آن جنگهای صلیبی در قرون وسطاست.
با این حال، این اراضی تحت عنوان "فلسطین" بهطور عمده تحت نفوذ مسلمانان مختلف، شامل عربها و تُرکهای سلجوقی و عثمانیها باقی ماند. هنگامی که متصرفات امپراطوری عثمانی در خاورمیانه پس از جنگ جهانی اول به دست بریتانیا افتاد، ترتیباتی منظور شد تا یهودیان تبعیدی عمدتا از اروپا ولی در کل از اقصینقاط جهان به فلسطین بازگردند.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم، و پس از هولوکاست و یهودیکشی در اروپا، مهاجرت یهودیان به فلسطین شدت گرفت. رهبران سیاسی یهودیان در رایزنی با ابرقدرتهای بینالمللی آن زمان یعنی بریتانیا، آمریکا و شوروی، از آنها خواستند تا برای جلوگیری از تراژدی هولوکاست، به اسکان دادن یهودیان و ایجاد یک کشور یهودی در فلسطین کمک کنند.
بر این اساس بود که سازمان تازهتاسیس ملل متحد در نوامبر ۱۹۴۷ طرح تقسیم فلسطین میان عربها و یهودیان را ارائه کرد. این طرح را یهودیان پذیرفتند و در مناطقی که به آنها داده شده بود اسرائیل را تاسیس کردند، ولی عربها نپذیرفتند و خواستار تمامیت فلسطین شدند. در این مدت میان دو طرف درگیریهایی به وجود آمد و بسیاری کشته شدند.
از آن زمان به مدت حدود سه دهه عربها و اسرائیلیها مدام به شیوههای مختلف با هم در جنگ بودند. با این وجود، روابط دو طرف از دهه ۱۹۸۰ میلادی بهطور عمده به سمت عدم تخاصم و در مواردی حتی صلح و عادیسازی روابط سیاسی رفته است. اما اینکه چرا عادیسازی کلی روابط اسرائیل با عربها هنوز به حل مساله فلسطین نینجامیده است چند دلیل مهم دارد که اینجا ذکر میکنم.
برخی جریانات مذهبی محافظهکار در اسرائیل طرح تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل را به رسمیت نمیشناسند. آنها کل سرزمین متشکل از اسرائیل و فلسطین فعلی به علاوه بخشهایی از کشورهای همسایه را قلمرو سرزمین باستانی اسرائیل میدانند، و بر این اساس خواهان اخراج عربها از آن اراضی هستند. سیاست مشهور "شهرکسازی" که معمولا حتی صدای متحدان غربی اسرائیل را هم درمیآورد در همین راستاست.
از سوی دیگر، برخی جریانهای ناسیونالیست و اسلامگرای یهودستیز در میان فلسطینیان نیز همین رویکرد حذفی را در قبال اسرائیل دارند. آنها کل این سرزمین را فلسطین میدانند که همیشه مال عربها و مسلمانان بوده است، و معتقدند که یهودیها از طریق زد و بند با "قدرتهای استعماری" عربها را فریفتند و سرزمینهای آنها را با زور و خونریزی اشغال کردند. آنها اسرائیل را نه یک کشور مستقل که یک "زائده استعماری" میدانند.
دیگر دلیل اصلی عدم حل مساله فلسطین تا به امروز، "مداخله خارجی" نیروها و کشورهای مختلف در این بحران است. مخربترین تاثیرگذاران بر این مناقشه گروه اخوانالمسلمین و رژیم جمهوری اسلامی هستند. اینها اگرچه یکی سنی رادیکال و دیگری شیعه رادیکال است، ولی هر دو ید طولانی در اسرائیلستیزی دارند و به هر قیمتی خواهان نابودی آن هستند.
بر این اساس، اخوان و تهران از جریانات رادیکال ضداسرائیلی حمایت و آنها را برجسته میکنند و تلاشهای کشورهای عربی برای حل مساله فلسطین را ناکام میگذارند. جنگ تمامعیار فعلی که میان فلسطینیها و اسرائیل در جریان است، و به کشته شدن تعداد زیادی از رهبران گروههای رادیکال فلسطینی انجامیده است، دقیقا از همینجا نشات میگیرد.
با این وجود، مساله فلسطین مانند تمام مسائل ژئوپولیتیکی دیگر حلشدنی است. مهمترین حلال آن پذیرش این حقیقت از سوی دو طرف است که هیچ راه انسانی برای پایان این مناقشه مگر صلحطلبی وجود ندارد. طبیعتا مداخلات خارجی هم باید کاهش یابد و در صورت امکان متوقف شود. سقوط جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی در ایران میتواند این چشمانداز را ایجاد کند و سنگ بنای صلح میان فلسطینیها و اسرائیلیها را بگذارد.