اهون روژهلاتی
چکیده
احزاب سیاسی از طریق اجرای کارکردهایی مانند انتقال خواستههای مردمی به حاکمیت، تربیت نیروهای سیاسی برای اداره کشور و نهادمندکردن رقابت سیاسی قانونی، نقش ایفا میکنند. علت پیدایش احزاب به مبارزات انتخاباتی، دخالت ابرقدرتها، اختلاف مکاتب، اختلاف منافع و انگیزههای دفاعی برمیگردد. هدف این احزاب هم دستیابی بە قدرت، حفظ و کنترل آن است. احزاب مختلفی همواره وجود دارند که از نظر شیوه عضوگیری، رای نمایندگان در مجلس، نوع مرام، اصلاحگرایی، شیوه فعالیت و از نظر تامین بودجه با هم فرق دارند. حدود یک قرن است که انواع و اقسام احزاب سیاسی در خاک ایران، نشو و نما پیدا کردهاند. اما با وجود این همه حزب در ایران احزاب کارآمد و موثری وجود ندارد. سوالی که پیش میآید این است که علت ناپایداری و ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران(هم در عصر پهلوی و هم جمهوری اسلامی) چیست؟ فرضیەای که مطرح میشود این است که ساختار حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی با نظام حزبی در تعارض هستند که بحث پارادوکسیکال بودن احزاب مطرح میشود.
احزاب
احزاب يكی از ضروريات زندگی جوامع بشری در دوره مدرن محسوب مـیشـوند بـه طوری كـه يكی از مؤثرترين نهادهای تأثيرگذار بر روندهای تصميمگيری و اجرائی كشور و به عنوان حلقەی رابـط بين مردم و حاكميت سياسی عمل میكنند. در جوامع و نظامهای سياسـی كنـونی تقريبـاً هـم انديـشی كاملی نسبت به ضرورت تحزب وجود دارد و از احزاب بە عنوان چرخدنده ماشين دموكراسی ياد مـیشـود. چه در دوره پهلوی و در نظام جمهوری اسلامي شاهد پيدايش احزاب و گروههای سياسي مختلـف بـا آرمانهـا و عقايـد گوناگون بودەایم. ليكن با گذشت چندین دهه، هنـوز احـزاب سياسی به معنای واقعی كلمه در ایران نهادينه نشدهاند و هيچكدام از احزاب نتوانستهاند كارويژه واقعی احزاب از جمله مشاركت سياسی، جامعهپذيری سياسی، ارتباطات سياسی و... را داشته باشند اگرچه به كرات نام احزاب شنيده شده اما اكثريت قريب به اتفاق آنها فقط نام حزب را يـدک كـشيدەانـد.
وجود احزاب سیاسی در علم سیاست مدرن، یکی از مهمترین ارکان توسعه سیاسی، مطرح شده است به گونهای که از طریق این احزاب راههای کسب قدرت سیاسی به صورت نهادمند پیگیری میشود و در نتیجه حاکمیت چنین امری در یک کشور مشخص، ثبات سیاسی به همراه توسعه سیاسی پدید میآید.
مفهومشناسی حزب
انديشمندان متعددی تلاش كردهاند براساس مشرب فكری خود مانند كاركردگرايی، سـاختارگرايی و رفتـارگرايی، تعريـف دقيقـی از مفهـوم حزب ارائـه دهند، اما هر يک از اين تعاريف تنها بخشی از كارويژههای حزب را دربرمیگيـرد. حـزب در مفهوم نوين خود، كه در دو سده اخيـر در غـرب حـضور يافـت بـا معنـای سـابق آن در فرهنگهـا و تمـدنهـای گونـاگون متفـاوت اسـت. البتـه كـسانی چـون و شيررل و میخلز (ميشلز) به ترتيب حزب سياسـی را بـه معنـای «اشـتياق محـدود و متـشكلشده» و «اجتماع تبليـغ و آشـوب» مـیداننـد كـه در جـستجوی رسـيدن بـه قـدرت هـستند.
حزب تشكلی است كه از ساختاری دارای سازماندهی مستمر و بادوام تشكيل شـده است كه عمری بيش از بنيانگذارانش دارد و فزون بر مركز سياسی كشور، شعباتی در سـطح كل كشور داراست. در اين معنا، حزب درصدد بـسيج تـوده مـردم در راسـتای پـيش بـردن طرحها و برنامههای از پيش تعيين شده، خواهان دستيابی بـه قـدرت جهـت نيـل بـه منفعـت عامه میباشد. از اين منظر احزاب برخلاف گروههای ذينفع و فشار، منـافع عـدەی خـاصی را دنبال نمیكنند بلكه در سطح ملی همراه با عـضوگيری افـراد مختلـف منـافع ملـی را دنبـال میکنند.
كاربرد مفهوم حزب به معنای يک گروه و دسته سياسی، از اساس، مفهومی مدرن اسـت كـه در غـرب به عنوان ابزاری برای مبارزه در عرصه فعاليت سياسی و كسب قدرت سياسی به وجود آمد. طبق نظر موريس دوورژه، اين سازمانها (احزاب) گروههای بنيانيافته، منظم و مرتبـی هـستند كـه برای مبارزه در راه قـدرت سـاخته شـدهانـد و منـافع و هـدفهـای نيروهـای اجتمـاعی گونـاگون را بيان میكنند و خود هم به درستی، وسيله عمل سياسی آن به شمار میآيند (دوورژه، ١٣٥٤ :١٥٣).
لاپالومبارا و واينـر نيز، چهار شرط را متمايزكننده حزب از ساير تـشكلهـای سياسـی و اجتمـاعی ميدانند:
الف- حزب، مستلزم وجود سازمان و تشكيلاتی پايدار اسـت كـه حيـات سياسـی آن از حيـات مؤســسان آن فراتــر باشــد؛
ب- تــشكيلات حزبـی، دارای ســازمانی مــستقر در محــل، همــراه بــا زيرمجموعههايی هستند كه در سطح ملی فعاليت داشته، با يكديگر روابطی منظم و متقابل داشته باشند؛
ج- اراده رهبران ملی و محلی سازمان بر كسب قدرت، استوار باشد، نه بر اعمـال نفـوذ؛
د- حـزب بايد در پی كسب حمايت عمومی به ويژه از طريق انتخابات باشد».
تاریخچه تشکیل احزاب در ایران
تجربه احزاب سياسی در ايران به دوران انقلاب مشروطه بازمیگردد، به خوبی، ناكامی اين نهاد سياسی را در تحقق مهمترين هدف خود (توسعه سياسی) نشان داده است. به نظر میرسـد كـه برخـی از علل اساسی ناكامی احزاب سياسی در رسيدن به اهداف و كارويژههای ترسيمشده بـرای آنهـا، «نحـوه شكلگيری، پذيرش اعضا و تعيين خطمشیهای احزاب سياسی» باشد؛ هرچند كه در كنار ايـن عامـل مهم از عللی ديگر نيز در ناكامی احزاب سياسی در تحقق اهداف خود و اثرگذاری بر پيدايش توسـعه سياسی ( مانند نگاه منفی مردم نسبت به احـزاب سياسـی..) میتوان نام برد، بهعبارت ديگر، نفس وجود احزاب سياسی، مثبت يا منفـی نيـست؛ بلكـه خـطمـشی و عملكرد سياسی آنها در دوره فعاليت خود، در پيدايش قضاوت منفی نسبت به آنها بـسيار تعيـين كننـده است و نيز نحوه شكلگيری و جذب اعضا و افراد فعال در احزاب سياسی، از عوامل مهـم تأثيرگـذار بر ناكامی آنها در رسيدن به اهداف خود بوده است.
حزب در ايران به شكل امروزی و مدرن قدمتی بيش از صد سال نـدارد امـا در دوران قـديم، شـاهد احزاب نظامی كه در پی مقاصد نظامی بودند همچو سربداران در ايران هستيم. حزب در ايران بعد از انقـلاب مشروطيت پا گرفت و احزاب به صورت علنی و رسمی خود را به جامعه ايران معرفی کردند. در دوران استبداد مطلقه ناصرالدين شاه شاهد شـكلگيـری انجمـنهـای مخفـی هـستيم كـه در گروههای دوازده تا پانزده نفری تشكيل شده و به صورت دورهای در منازل اعضا منعقد مـیشـدند. در واقع علت تشكيل اين انجمنها در پی سفرهای مأمورين، سفرا، محصلين و مترددين به اروپا و مـشاهده نوع و شيوه حكومت در آن قاره بود كه خواستار اصلاحات و در كل بهبود شرايط كلی كشور از سوی اين طيف بود. در رابطه با نقش اين جمعيتها در انقلاب مشروطه، خانم لمبتن محقق مشروطه مینويـسد:" تعجبی ندارد اگر بگويم كه جمعيتهای مختلفی در نخستين مراحل نهضت مدرنيزهكردن ايران كه منجر به انقلاب مشروطه شد سهم مهمی داشتند و انقلاب تا حد زيـادی مـديون فعاليـت ايـن انجمـنهـای مخفی است".
بهطور كلی از ويژگیهای دوران مشروطيت، آشنايی ايرانيان با مدرنيسم و ليبراليـسم و انتقـال جنبـههائی از ويژگیهای نظری آن به ايران بود، اما حضور دولت مركزی خودكامه در اين جامعـه از يكـسو و ضعف بورژوازی بويژه بورژوازی صنعتی از ديگر سو باعث شد كه ليبراليسم و ويژگیهای جامعەی مـدرن نتواند در اين جامعه پا بگيرد، لذا اگرچه احزاب برای اولينبار در زمان انقلاب مـشروطيت شـكل گرفتنـد ولی همانطور كه نهاد مشروطيت نتوانست در ايران پايه محكمـی پيـدا كنـد، احـزاب نيـز بـا سرنوشـت مشابهی روبرو شدند.
در دوره پهلوی و در دوران حكومت رضاشاه احزاب سياسی در خفقان به سر مـیبردنـد و فعـاليتی در سـطح جامعـه نداشتند به طوری كه رضا شاه بعد از بازگشت از تركيه كليه مظاهر مدرنيسم دولتـی و آمرانـه را وارد ايـران كرد، اما نه تنها حزبی نساخت كه احزاب برآمده از مشروطه را نيز از عرصه عمومی و سياسی حذف كرد.
دوره پس از شهريور ١٣٢٠ تا كودتاي ٢٨ مرداد ١٣٣٢، دوره جديدی از زندگی سیاسی احزاب به شمار می رود. اين دوره كه ويژگی و اهميت آن بيشتر از هر چيز بـا جنـبش ملـیشـدن نفـت عجـين گرديد در حقيقت اوج حزبی شدن جامعه ايرانيست. دو جريان اصلی و عمده سياسی در اين مقطـع يعنـی جبهه ملی ايران و احزاب تشكيلدهنده آن از يک طرف و حزب توده از طرفی ديگر موفق شدند نه تنها اليتها و نخبگان سياسی و فرهنگی جامعه را به فعاليت تشكيلاتی و حزبی جامعـه جلـب نماينـد، بلكـه تشكيلات حزبی و سازمانهای صنفی وابسته خود را تا دوردسـتتـرين نقـاط كـشور گـسترش دهنـد. مذهبيون نيز در قالب گروههای مختلف مانند حزب مجاهدين اسـلام بـه رهبـری كاشـانی، فدائيان اسلام به رهبری نواب صفوی، هيأتهای مؤتلفه اسلامی، حزب ملل اسلامی و... فعـال بودنـد با شكست نهضت نفت و فروپاشی احزاب و سركوب گسترده جنبش دموكراتيک مـردم ايـران بيـشترين صدمات به ساختارهای كشور وارد شد. استمرار حكومت ديكتاتوری، كودتا و خروج بخش قابـل ملاحظـەای از رهبران سياسی به خارج از كشور يا گوشهگيری و حاشيهنشينشـدن آنهـا در ايـران در حقيقـت مهلکترين ضربه به جنبش دموكراتيک و حزبی در تاريخ معاصر ايران است اين عوامل باعث شد كـه مسائل مبتلا به احزاب و سازمانهای سياسی كشور از حوزه مسائل كلان جامعـه بـه مخالفـت صـرف بـا حكومت و كم كم به دشمنی كينهتوزانهای با حكومت تقليل پيـدا كنـد و سياسـت از حـوزه يـك كـار تخصصی به سطح نازل مخالفت صرف تقليل پيدا كند. اين امر فقر آينـده جنـبش سياسـی و خرابی در ايران را موجب شد كه تأثير اين فقر را در رهبری احزاب و سازمانهای بعدی میتـوان بە خـوبی مـشاهده كرد.
در آن اوضاع و احوال ايران به سمت يک نظام تکحزبی پيش رفت، شاه با توجه به اينكـه احـزاب گونـاگون را علـت درگيریهـا و دغدغههای سيستم و نظم كشور میدانست تمام آنها را در قالب حزب واحدی بعنوان «حزب رستاخيز» تحت كنترل درآورد و اعلام كرد هر ايرانی بايد عضو اين حزب شود و كسی كه در اين حزب نامنويسی نكند و نمیخواهد با ما باشد، از ايران برود.
به طور كلی در دوره پهلوی دوم ايرانيان بر اثر ضرورت زمـان، تـا حـدودی فـضای بـاز سياسـی را تجربه كردند و احزاب و تشكلهای سياسی متعددی نيز شروع به فعاليت نمودند، بە عنوان نمونه در برخـی از منابع فهرست اسامي ٦٢ حزب و تشكل سياسی و در برخي ٦٨ تشكل سياسی را شمردەانـد. بـر خـلاف اينكه شاهد رشد كمی احزاب و تشكلهای سياسی در اين دوران هستيم، اما اين رشد هرگز جنبـه كيفـی بر خود نگرفت و نتوانست بە عنوان وسيلەای برای مشاركت مردم در روند فعاليـت سياسـی ايفـای نقـش نمايد چرا كه اين احزاب با انگيزەی جلب مشاركت مردمی تـشكيل نـشده بـود و بيـشتر جنبـه تقليـدی و صوری داشتند.
پس از انقلاب، به دلايلی مختلف، اقبال به احزاب سياسی و تحزب به نحـوی فزاينـده افزايش يافت. وجود استبداد و خفقان در سلطنت پهلوی، نظام تکحزبی در دوره محمدرضا پهلـوی و ممنوعيت فعاليت ساير احزاب (از كمونيستها گرفته تا اسلامگرايان) دولتـیبـودن احـزاب اصـلی و خودجوش نبودن آنها و همچنين، جو بسيار باز سياسي در اوایل انقلاب و مـساعدبودن وضعيت برای سهم و غنيمتخواهی برای ظهور بسياری از گروەهـای نوظهـور، زمينـههـای پيـدايش احزاب و تشكلهايی متعدد را فراهم ساخت و عـدم تفـاهم و وفـاق ايـن گـروههـا، ايجـاد تـشتت و پراكندگیهای گسترده و مناظرههای فكری و حتی منازعات مسلحانه را سبب شد تا جايی كه كلاسهای درس دانشگاه تهران به اتاق جنگ اين گروهها و احزاب تبديل شد. اين وضعيت خمينی را واداركرد تا در خصوص احزاب و فعاليتهای آنها موضعی صريح و روشن اتخاذ كرده، فعاليتهای احزاب را منوط به زيان نرساندن بـه جمهـوری اسـلامی اعلام کند. در واقع چند ماه پس از رخداد انقلاب دوباره فضای سیاسی کشور بر روی احزاب بسته شد و تنها احزابی اجازه فعالیت داشتند که اصل ولایت مطلقه فقیه رو سرلوحه کار خود قرار داده بودند.
بهطـور كلـی میتوان خمینی را، مخـالف تحـزب و تـشكل بـه شـمار آورد؛ «اين طور نيست كه حزب بد باشد يا هر حزبی خوب باشد. ميزان، ايده حزب اسـت و اگـر ايـده چيز ديگری باشد، اين حزب شيطان است، هر اسمی هم داشته باشد؛ بنابراين مـا بايـد كوشـش كنـيم حزبمان را حزب االله كنيم» (روح الله خمینی، ١٣٧٨ ١٧ :١٩٣)
روی هم رفته چهار بلوک از نيروها و احزاب سياسی در سالهای پس از پيروزی انقلاب پديدار شدند.
١ـ احزاب غير ليبرال و بنيادگرای متعلق به روحانيت سياسی كه خواستار تركيـب مـذهب و سياسـت و تأسيس حكومت دينی و اجرای احكام اسلام از طريق نظام سياسی بودند.
٢ـ احزاب و گروههای ليبرال طبقه متوسط، كه هسته اصلی اين دسته از احزاب را گروههای اپوزيسيون قديم رژيم شاه تشكيل میداد کە مهمترين خواست آنهـا تـأمين آزادیهـای سياسـی و اجتمـاعی از طريـق محدودكردن قدرت سياسی و ايجاد نوعی مشروطيت يا جمهوری بود.
٣ـ احزاب چپگرای اسلامی كه با گسترش ايدئولوژی اسلام سياسی در بـين روشـنفكران و تحـصيل كردگان طبقه متوسط جديد قبل از انقلاب تكوين يافتـه بودنـد. اسـلام سياسـی روشـنفكران راديكـال گرايشهای شبه سوسياليستی و غربستيزانه داشت و سنت اسلام را به شيوه انقلابی تعبير و تفسير مـیكرد.
٤ـ احزاب و گروههای سوسياليست و ماركسيست.
علل ناكارآمدی احزاب سياسی در ايران
برخي از نويسندگان معتقدند كه احزاب سياسی در ايران، تحت تأثير علـل تـاريخي- سـاختاری، اقتصادی، حقوقی و قضايی، فرهنگی و عملكردی با ناكارآمدی، مواجه شدهانـد؛ در ايـن راسـتا، آنهـا استبداد، فقدان امنيت، بدبينی و ناآگاهی عمومی نـسبت بـه نقـش احـزاب، وجـود احـزاب دسـتوری، نظـام اقتـصادی وابـسته بـه نفـت، مـشكلات اساسی احزاب در تأمين مالی، ضعفهای حقوقی نظـام انتخابـاتی كـشور، ضـعف موجـود در قـانون فعاليت احزاب، مشكلات موجود در فرهنگ سياسی ايران، عملكرد گروهها و نهادهای بديل احـزاب، عملكرد نخبگان، مقطعی و مركزگرابـودن فعاليـت احـزاب، تـشتت و تفرقـه و انـشعابهـای مكـرر، ضعف در تربيت سياسی و ... در ناكارآمدی احزاب سياسی را در ايران بررسی كردهاند.
بهطور تقريبی مـسائلی مانند نداشتن رهبری منسجم، مبهم بودن اهداف و برنامهها يا عدم وجود برنامههای عملـی مـشخص، دقيق و عملياتی، عدم استقلال مالی، تقليدیبودن و نداشتن استقلال فكری برای حركت و برنامهريزی در جهت اصلاح شرايط و تحولات منطبق با اصول و ارزشها، فعاليت مقطعی و محدود بـه دورانهـای برگـزاری انتخابـات، وجـود پديـده انشعاب در احزاب و گروهها، ايجاد ائتلافهـای مقطعـی بـرای كـسب قـدرت مقطعـی و زودگـذر، مشكلات موجود در ناكارآمدی احزاب سياسی ايران بيان شدهاند.
احزاب سیاسی به مثابه یکی از نهادهای مدنی موجود در جوامع غربی برای بیش از یک قرن است که وظیفه ارتباطی بین مردم و دولت، تربیت نیروی متخصص و گسترش حوزه مشارکت مردم در عرصههای مختلف از جمله انتخابات را برعهده دارند. وجود احزاب سياسی در جامعه يك نياز ضروری و اساسی تلقی میگردد به طوری كه هـم دولـت و هم جامعه نياز به حزب دارد. علت اينكه جامعه نياز به حزب دارد اين اسـت كـه امـروزه خواسـتههـای گروهها و اقشار متفاوت شده است و دركشان از نيازهای طبقاتیشان افزايش پيـدا كـرده اسـت. بـرای اينكه بتوانند اين نياز طبقاتيشان را به سيستم سياسی افزايش بدهند و چون تحصيلاتشان افزايش پيـدا كرده و آگاهی آنها بيشتر شده به قالب تشكيلاتی كه اسمش را حزب میگذاريم تبديل میشوند. دولـت نيز احساس میكند كه بدون حزب قابليت تداوم ندارد. دولتها نياز به اين دارند كه با جامعه ارتباط داشته باشند، يكی از اين ارتباطات حزب است. لذا مشاركتها هم كه در قالب حزب صورت میگيرد دموكراتيـکتر خواهد بود. البته صرف وجود حزب كافی نيست بايد موانع حزب برطرف شـود آسـيبشناسـی جـدی صورت پذيرد تا به يک نقطه ايدهال برسـيم و علل ناکارآمدی آن برطرف شوند.
منابع
ازغندي، عليرضـا(١٣٨٣)، تاريخ تحولات سياسي و اجتمـاعي ايـران ١٣٢٠-١٣٥٧، تهران: سمت.
ايوبي، حجتاالله(١٣٧٩)، پيدايي و پايايي احزاب سياسي در غرب، تهران: سروش.
زرشناس، شهريار(١٣٨٣)، واژهنامه فرهنگي، سياسي، تهران: كتاب صبح.
كريمـي ملـه، علـي(١٣٨٠)، «احـزاب ملـي »، در مجموعــه مقــالات تحــولات سياســي اجتماعي ايران ١٣٢٠-١٣٥٧ ، به اهتمام مقصوري، تهران: روزنه.
نادری باب اناری، مهدی (١٣٨٨)، پارادوکس احزاب سیاسی در دوران پهلوی دوم(١٣٢٠ تا ١٣٥٧)، رهآورد سیاسی، سال هفتم، شماره ٢٤ و ٢٥.
اشرفی، اکبر (1395)، مطالعه علل توقف فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی از منظر جامعهشناسی احزاب سیاسی، دو فصلنامه علمی- پژوهشی جامعهشناسی سیاسی جهان اسلام، دوره4، شماره 1.
اخوان كاظمي، بهرام (1388)، علل ناكار آمدي احزاب سياسي در ايران، تهـران: مركـز اسـناد انقلاب اسلامي.
بشيريه، حسين (1376)، جامعهشناسي سياسي، تهران: نشر ني.
دوورژه، موريس (1354)، اصول علم سياست، ترجمه ابوالفضل قاضي، تهران: حبيب.
- علمــداري، كــاظم (1385» ،(معمــاي ناپايــداري احــزاب»، نــشريه نامــه سياســي- فرهنگــي،
شماره 51 .
عيوضي، محمد رحيم (1382)، عبور از استبداد: «انقلاب اسلامي و تأثير احزاب سياسي بر رونـد رفتـار
انتخاباتي»، مجله زمانه، شماره 15.
فاني يزدي، رضا(1385)، «احزاب و بحران برنامه سياسي»، نشريه نامه سياسي - فرهنگـي، شـماره 51.
قوچــاني، محمــد (1384)، «حلقــه مفقــوده تحــزب در ايــران»، روزنامــه شــرق، ســال دوم،
شماره 589 .
باقري خوزاني، محمدحسين (1383)، «تحزب در ايران: آسيب شناسي تحزب در ايران»، سـخنراني
در مجمع عمومي خانه احزاب ايران، 21 خرداد ماه، در:
http://hamshahrionline.ir/hamnews/1383/830403/world/_siasatw.htm