
فرمیسک رضایی
فارغ از تبعیض جنسیتی و نقض حقوق زنان در کوردستان کە مانند سراسر ایران، خاورمیانه و حتی سراسر جهان موضوع قابل انکاری نیست، آنچه قابل تامل است، نگاه فمینیست مرکز و بالادست به این مسائل بوده، نگرشی فاشیستی از بالا به پایین و نه به منظور حل مسالهی زنان بوده، بلکه سرکوب زنان چه به موجب قانون اساسی ایرانی و چه به موجب عرف اجتماعی که خود تا اندازهای تأثیرپذیر از جامعهی استعمارگر بوده، و چه به موجب ایدئولوژی دینی، بهانهای برای نفی هرچه بیشتر هویت زن کوردستانی است.
در واقع نفی هویت زنان کوردستانی تاکتیکی آگاهانه و نتیجهی سالها اتاق فکر فمینیست مرکز است. میتوان با نگاهی به سفرهای نوال سعداوی و شهرزاد مجاب به کوردستان بە عمق این تاکتیک پی برد، هدف از سفر و کاوش آنان و تمامی همفکرانشان بیشتر از حل مساله زنان کورد، تمرکز بر نالایق بودن چنین جامعهای برای تشکیل دولت مستقل است. چنان که نوال سعداوی در سفرش که به جنوب کوردستان و دیدار با زنان مبارز کورد میگوید: «من همیشه با جوانان کورد رادیکال که امروز خواهان استقلال هستند، صحبت میکنم، میگویم تصور کنید شما امروز استقلال را اعلام کردید و دولت و پارلمان دارید، آیا فکر میکنید کشورهای همسایه با شما نمیجنگند؟ این تصور شدنی نیست؛ اگر استقلال اعلام شود، لااقل روابطشان را قطع میکنند و شما تحت محاصره قرار میگیرید… حتی آب را هم ممکن است قطع کنند. پس ایده استقلال مجموعهای از خیالات است، خیالی زیبا، بله! اما حزب سیاسی مسئول نباید فقط به خیال و آرزو بسنده کند. من خودم حتی در گذشته تصور نمیکردم کشور مستقل کوردستان داشته باشید، بلکه برای یک عراق آزاد، دمکراتیک، و مترقی تلاش میکردم، با حکومتی که در آن خودگردان باشد یا در قالب اتحاد فدرال زندگی کند. این چیزی بود که در آغاز تأسیس حزب اتحادیه ملی کوردستان به آن امید داشتیم.» در حالیکه نوال خود همیشه میگوید دنیای امروز دنیای کلمات است اما کلمهی رادیکال را برای ملتی که میخواهند مانند او و تمامی انسانهای دیگر سرزمین و هویت خود را داشته باشند، استفادە میکنند و آنها را رادیکال خطاب میکند. با وجود اینکه او از هواداران سرسخت مبارزات زنان در کوردستان بود، از نگاه او تنها هدف این مبارزات آزادیخواهی است و هدف بازپسگیری سرزمین اشغال شده از چنگال استعمارگران فارس ترک و عرب را هرگز قبول نمیکند. او بارها از استعمارگر انگلیسی و زبان انگلیسی انتقاد میکند، اما اهداف زنان و جوانان کورد را رادیکال میداند.
نمونهی بارز دیگر که بازتاب تفکرات فاشیستی فمینیست مرکز را نمایانتر میکند، نوشتههای شهرزاد مجاب، پژوهشگر فمینیست ایرانی است. او در بیشتر نوشتههایش به این مسأله اشاره میکند که جنبش زنان در کوردستان زیر سایه ی پروژههای ناسیونالیستی است. شهرزاد و نوال در حالیکه خود با پاسپورتهایی واقعی و با اوکی کردن پروازشان و عبور از مرزهای ساختگی توسط خودشان به کوردستان رسیدهاند، به دیدار زنانی رفتهاند که به دلیل نبود پاسپورت و نبود هویت واقعی خود مجبورند در کوهها مبارزه بکنند. در حالیکه اجازه ندارند به صورت قانونی تا یک شهر آنطرفتر سفر کنند. آنها قدم بە قدم سرزمین کوردستان را مرزبندی کردەاند، و زمانی مبارزات زنان کورد را ستایش میکنند که آنرا افتخار خاورمیانه بدانند و در محافل اروپایی خود را مالک این مبارزات میدانند و بر مسأله هویت زن کورد و خواست و اهدافش سرپوش میگذارند.
در تازهترین مورد که حکم اعدام شریفه، پخشان و وریشه صادر شدهاند، بارها شاهد بودیم آنها گاها با سکوت و بی اعتبار کردن مبارزات آن دو، حکم اعدام وریشه و پخشان را تایید کردهاند، زیرا وریشە و پخشان خواهان هویت واقعی خود به مانند زنان کوردستانی بودهاند. و از دیدگاه فمینیست مرکز آنها تجزیهطلب بوده و تنها با حمایت از شریفه که از شمال ایران است، نشان دادهاند که پخشان و وریشه به دلایلی که عنوان شد، لیاقت دفاع را ندارند و در بیانیههایشان نامی از پخشان و وریشه نیست.
هرچند چنین توقعی از فمینیسم مرکز که در بطن دولت و جامعهای استعمارگر بهوجود آمده، نابجا است اما یاد آور این مسأله است که ما به عنوان جنبش برابری خواه و عدالت برای زنان و جامعهی کوییر باید مبارزاتمان در راستای بازپس گیری سرزمینمان از استعمارگران خارجی و بازپس گیری بدن از مردسالاری باشد. زن فارس، ترک و عرب با تحقیر و نادیدەگرفتن خواست جامعهی فمینیست در کوردستان، نشان داده که هرگز نمیخواهد درکی از استعمار سرزمین زن کورد داشته باشد.
مبارزات میدانی زن کورد نمونهای واقعی از تلاش برای برابری و عدالت است و خود روایتگر اشغال بدن و سرزمینش است. زن کورد، نه ابزاری در دست مرد سالاری، و نه اجازه خواهد داد که فمینیسم بالادست آن را باز تعریف کند.