ارمغان جمهوری اسلامی، مرگ و ویرانی
رضا دانشجو
استقرار نظام غیربشری جمهوری اسلامی را می توان یک پدیده منحصربفرد عنوان کرد. نظامی برآمده از اعماق تفکرات عصر حجری که به طرز عجیبی با همراهی تعدادی از نخبگان و روشنفکران چپ، ملی گرا و مذهبی در سال ۵۷ همراهی شد تا این اتفاق شوم به عنوان شاید تلخ ترین خاطره ذهنی نه تنها هر ایرانی بلکه میلیونها نفر در کشورهای مختلف ثبت شود. در واقع این فقط مردم ایران نبودند که از این جرثومه فساد و تباهی آسیب دیدند، بلکه جغرافیای وسیعی از دست و زبان جمهوری اسلامی در امان نماند. اگر از ارتباط سرکردگان رژیم در قبل از انقلاب ۵۷ با گروههای لبنانی و فلسطینی از جمله جنبش امل و نهضت آزادی بخش فلسطین بگذریم، باید گفت اولین اقدام رژیم جمهوری اسلامی برای گسترش سیطره خود و به تعبیر رژیم ««صدور انقلاب» دعوت از یاسر عرفات رهبر الفتح بود که البته چه از لحاظ مذهبی و چه از لحاظ سیاسی اختلافات بنیادین با جمهوری اسلامی داشت.
صدور انقلاب یا به عبارت بهتر صدور ناامنی و تروریسیم جمهوری اسلامی تاریخی به اندازه عمر ننگین رژیم دارد که بتوان آنرا بطور خلاصه در چند بخش دسته بندی کرد؛
جریان وابسته شیعی
تلاش ساختارمند رژیم برای پیداکردن جریان های وابسته مذهبی را میتوان بخشی از استراتژی نفوذ آخوندها دسته بندی کرد. شیعه سیاسی وابسته که قبله ش به جای کعبه رو به تهران و ولایت فقیه است. جریانی که در میزان وابستگی آن همین بس که بارها مورد اعتراض جریان مستقل و غیر دولتی روحانیت قرار گرفته است، در این میان می توان به دهها مرجع تقلید شیعه اشاره کرد که به خاطر اعتراض به قرائت سیاسی وابسته از شیعه مورد خشم رژیم قرار گرفته، خلع لباس یا زندانی شده و مورد هتک حرمت قرار گرفته اند. جریان تشیع وابسته در پاکستان و عراق و لبنان یا آخوندهایی مانند شیخ زکزاکی در نیجریه را می توان در این گروه قرار داد.
جریان شیعی وابسته اگرچه به ظاهر سمت و سویی دینی دارد اما در واقع به طور کامل در چارچوب دستورات ولایت فقیه و رژیم عمل می کند. در واقع دین و به عبارت بهتر مذهب در این قرائت عاملی برای بقای دیکتاتور جمهوری اسلامی است . رژیم بارها از این جریان های مذهبی به عنوان یک آلت دست جهت تحت فشار دادن رقبای سیاسی خود در کشورهای دیگر استفاده کرده است. واژه رهبر شیعیان بحرین، پاکستان یا حتی عربستان اختراع جمهوری اسلامی برای پیشبرد این هدف است. رقابت با عربستان به عنوان یکی از قدرت های منطقه ای از طریق بازی با کارت سرکوب شیعیان در این کشور نمونه بارز این تلاش است. اما آنچه باید گفته شود این است که استفاده ابزاری از شیعیان در کشورهایی مثل بحرین و عربستان نه تنها به بهبود وضعیت زندگی آنها کمک نکرده است گاها موجب سرکوب بیشتر و دو دستگی و جدایی آنها از دیگر مردمان کشورشان شده است.
نیروهای نیابتی
جمهوری اسلامی برای صدور انقلاب! فقط دلخوش به جریان روحانیت وابسته نبوده است . برای حکومتی که سرکوب و خفقان مهم ترین ابزار حکمرانیش به شمار می آید پیداست ایجاد گروه های شبه نظامی وابسته تا چه اندازه می تواند حیاتی و لازم باشد. هدف اصلی رژیم از ایجاد این گروهک ها، در واقع صدور بحران به کشورهای دیگر است . از نگاه جمهوری اسلامی برای از فرار از بحران های بی پایان داخلی تنها راه، بحران آفرینی و ایجاد تنش است! در دکترین ولایت فقیه، برای حل هر مشکلی بهترین راه حل ایجاد یک مشکل بزرگتر است تا از طریق افکار عمومی را به سمت دیگری سوق داد! در کنار این نباید فراموش کرد که پروپاگاندا هم بخشی مهمی از دستگاه حکمرانی رژیم بوده و هست. باید اعتراف کرد حداقل بخشی از جامعه اسیر این قرائت پوپولیستی از قدرت پوشالی جمهوری اسلامی شده و گاها تحت تاثیر ماشین تبلیغات رژیم قرار می گیرند. این نگاه احمقانه را حتی می توان در بعضی از نیروهای به اصطلاح وطن پرست( شما بخوانید سلطنت پرست) دید که گاها برای تیروریست های رژیم دایه مهربانتر از مادر می شوند!
نگاهی گذرا به عملکرد این نیروهای نیابتی عمق فاجعه و دستاورد جمهوری اسلامی و مزدورانش برای این کشورها را نشان می دهد. عراق رها شده از دست صدام سالهاست در زیر سایه نیروهای مزدور حشدالشعبی رنگ آرامش را ندیده است. عراق پس از صدام که امیدوار بود طعم دموکراسی را بچشد اینک گوش به فرمان تهران و شخص ولایت فقیه است تا وارد جنگ یا تنش با کشور دیگری شود. در جایی که عملا دولت منتخب مردم کوچکتری نقشی در اداره کشور ندارد و نیروهای خودسر وابسته به جمهوری اسلامی برای همه خط و نشان می کشند. یمن در آتش جنگ داخلی است نیروهای حوثی علی رغم اینک از لحاظ مذهبی و اعتقادی با ولی فقیه فاصله دارند اما به مدد کمک های فراوان مالی رژیم چشم را بر این تفاوت ها بسته و در حال نابودی کشورشان هستند، گوش به فرمان تهران برای شلیک به هر سمتی، گاهی عربستان، گاهی اسرائیل، گاهی کشتی های عبوری از دریا و گاهی به سمت مردم خودشان! داستان غزه و حماس هم که این روزها نقل هر انجمن است! حماس سلفی هم با دیدن سخاوت رژیم ، پشت به همه اعتقاداتش کرد و آماده نابودی غزه! سرزمینی که این روزها تبدیل به بیابانی لم یزرع شده است و تنها دلخوشی سران زنده مانده حماس تونل هایش است. حزب الله را باید وفادارترین نوکر رژیم خواند ، داستان حزب الله فراتر از وابستگی است آنها فدائیان ولایت فقیه هستند. مسلما تاوان این وفاداری بیشتر،نابودی بیشتر لبنان و مردم بی گناه آن است. مردمی که انگار به جنگ و آشوب های دوره ای نوکران جمهوری اسلامی عادت کرده اند! جنگی که بارها آنها را وادار به فرار از خانه و کاشانه شان کرده است!
آنچه گفته شده است بخشی کوچک از داستان سالها تنش آفرینی و بحران سازی رژیم جمهوری اسلامی است. در واقع همانطور که در ابتدا گفته شد تنها مردم ایران از نقش مخرب جمهوری اسلامی متضرر نشده اند بلکه میلیونها نفر در چندین کشور، زندگی شان توسط جمهوری اسلامی نابود و تباه شده است. مرگ، کشتار و ویرانی تنها دستاورد جمهوری اسلامی بوده است. رژیمی که وجود منحوسش با ناآرامی و تنش درهم آمیخته است، حکمرانی که ادامه حیاتش را در بی ثباتی دیگر کشورها می بیند! نظامی که ماندنش مستلزم سیاهی و تاریکی است و بی شک تنها ارمغان تاریکی مرگ و نابودی است!