
سفر ترامپ؛ در میان دلارهای عربی و فقر ایرانی
البرز روئینتن
در هر دو دورهی ریاستجمهوری دونالد ترامپ، برخلاف رؤسایجمهور پیشین ایالات متحده، نخستین سفر خارجی وی به عربستان سعودی اختصاص یافت. در این سفرها، قراردادهایی به ارزش صدها میلیارد دلار میان دو کشور به امضا رسید و متعاقب آن، نه تنها بازار گستردهای برای کالاهای آمریکایی فراهم گردید، بلکه جذب سرمایههای کشورهای ثروتمند عربی به ایالات متحده نیز به عنوان بخشی از سیاست خارجی آمریکا در نظر گرفته شد. این توافقها نشان دادند که ایالات متحده در این عرصه موفق عمل کرده و ترامپ، آنگونه که انتظار میرفت، چهرهای معاملهگر از خود به نمایش گذاشت.
بیتردید، تحلیل این سفر و توافقهای اقتصادی آن را نمیتوان خارج از چارچوب تحولات سیاسی در نظام بینالملل و خاورمیانه مورد بررسی قرار داد، چرا که تأثیرات متقابل سیاسی و اقتصادی آن در سطح جهانی مشهود است. در همین راستا، روابط تجاری میان آمریکا و کشورهای عربی، وضعیت سیاسی منطقه را نیز تحت تأثیر قرار داده و به بخش مهمی از دستورکار استراتژیک ایالات متحده بدل شده است. یکی از محورهای این دستورکار، استمرار توافق ابراهیم میان اسرائیل و برخی کشورهای عربی، بهویژه پس از وقایع ۷ اکتبر، بوده است؛ توافقی که روند صلح در منطقه را هدف قرار داده بود. همچنین تلاش برای پیوند دادن سوریه به این روند، یکی از دستاوردهای راهبردی اخیر آمریکا و اسرائیل در مواجهه با ایران قلمداد میشود.
از دیگر پروندههای سیاسی مرتبط با این سفر، موضوع مذاکرات میان ایران و آمریکا بود که بهطور مستقیم با این سفر گره خورده بود. این گفتوگوها در شرایطی انجام گرفت که فضای سیاسی منطقه دچار ناآرامی و تنش بود، بهویژه آنکه پیش از سفر رئیسجمهور آمریکا، معاون وزیر امور خارجه ایران به عربستان سعودی سفر کرده بود. این موضوع بهعنوان یکی از محورها در دستورکار ترامپ قرار گرفت و با تهدید مستقیم ایالات متحده علیه ایران همراه شد. ترامپ در سخنرانی خود در اجلاس اقتصادی ریاض، با اشاره به وضعیت اقتصادی ایران، حکومت ایران را مسئول اصلی فقر مردم دانست و تأکید کرد که در حالی که کشورهای عربی از رفاه برخوردارند، مردم ایران به دلیل تصمیمات حاکمیت، در فقر بهسر میبرند. او با اشارهای طعنهآمیز به وضعیت وخیم ریزش ساختمان در ایران، تصریح کرد که در کشورهای همجوار، سازههایی مدرنتر، مقاومتر و زیباتر ساخته میشود، و این مقایسه جای تأمل دارد.
نکته قابل تأمل آن است که با وجود سالها تبلیغات جمهوری اسلامی در خصوص نابودی اسرائیل و آمریکا و توصیف ایالات متحده بهعنوان "شیطان بزرگ"، در عمل هیچیک از این تبلیغات نتوانستند به ایجاد نیرویی مؤثر علیه منافع آمریکا در منطقه بینجامند. آنچه در واقعیت دیده شد، نه قدرت تبلیغات، بلکه ضعف و عقبماندگی ساختاری کشوری همچون ایران بود که به دلیل فروپاشی اقتصادی، حتی پیش از سفر ترامپ ناچار بود برای انتقال پیام خود، یا به عربستان متوسل شود، یا منتظر اظهارات وی بماند. بدین ترتیب، اگر ادعای مقامات ایرانی مبنی بر «وابستگی کشورهای عربی به آمریکا» صحیح باشد، آنگاه ایران نیز به نوعی وابسته به وابستگان آمریکا تلقی میگردد.
در نهایت، نکتهای که شایان توجه است آن است که ایالات متحده بدون نیاز به مداخله نظامی یا حتی فشار مستقیم، صرفاً از طریق تأکید بر فقر ساختاری ایران، توانسته این کشور را در موقعیتی دشوار قرار دهد. پیام آشکار این رویکرد آن است که ایران چنان درگیر ضعفهای درونی و اقتصادی است که برای بازسازی کشور خود، نیازمند هیچ دشمن خارجی نیست و خود از درون در حال فروریزی است. از اینرو، راهی جز تسلیم و تجدیدنظر برای آن باقی نمانده است.
بدین ترتیب، این سفر ترامپ، فراتر از جنبههای سیاسی و اقتصادی، واقعیتی را روشن ساخت: دلارهای عربی میتوانند برای آمریکا روابطی راهبردی و مؤثر ایجاد کنند، بهگونهای که مردم عرب در رفاه زیست کنند، و در مقابل، ابزار فقر داخلی میتواند بدون نیاز به تحرک نظامی، ایران را به سوی فروپاشی سوق دهد؛ کشوری که در نهایت، محکوم به شکست از درون است.