
طناب دار، ابزار بقای شکستخوردگان
افشین معروفیان
مقدمه
جمهوری اسلامی ایران، پس از شکست تحقیرآمیز در مقابل حملات نظامی و اطلاعاتی اسرائیل، بار دیگر به روش آشنای خود پناه برده است: سرکوب داخلی. در حالی که زیرساختهای نظامی، پدافند هوایی، انبارهای موشکی و مراکز حساس سپاه در روزهای اخیر هدف قرار گرفتند و عملا بخش مهمی از هیمنه نظامی کشور فرو ریخت، حاکمیت بار دیگر به ابزار کهنهی طناب دار و سرکوب اقشار فرودست و اقلیتها متوسل شده است. اما اینبار، شرایط اقتصادی، اجتماعی و روانی نیز بهشکلی بیسابقه بحرانی است و ما با یک وضعیت اضطرار انسانی تمامعیار در نقاطی چون کوردستان، سیستان، بلوچستان، خوزستان و حاشیههای کلانشهرها روبهرو هستیم.
کوردستان؛ آغاز قتلگاه پس از شکست نظامی
در این میان، کوردستان بار دیگر در مرکز انتقام حکومت قرار گرفته و به قتلگاه نظامی - امنیتی رژیم بدل شده است. بازداشت فعالان مدنی، احکام سنگین قضایی، اعدامهای پرشتاب، و افزایش تحرکات نظامی در شهرهای مرزی، نشانههایی روشن از سیاستی است که باخته و سرگردان است.
از این رو میتوان به اعدام بیدادگاه و بیدفاع سه جوان کورد کولبر، به نامهای ادریس آلی، آزاد شجاعی و رسول احمد رسول اشاره کرد، که تنها نمونهای از این بازگشت رژیم به سیاست انتقام کور است. سپاه پاسداران، با طرح اتهاماتی واهی چون «جاسوسی برای موساد» و «وارد کردن تجهیزات ترور»، بدون برگزاری دادگاه علنی و بدون رعایت ابتداییترین اصول دادرسی، این سه جوان را به طناب دار سپرد. این اعدامها، نه اجرای عدالت، بلکه اجرای رعبآفرینی برای ساکت کردن کوردستان است.
شکست استراتژیک در برابر اسرائیل
در روزهای اخیر، اسرائیل با حملات دقیق و هدفمند، عملا قلب زیرساختهای امنیتی جمهوری اسلامی را نشانه رفت. نهتنها تجهیزات نظامی و پدافندی، بلکه انسجام و اقتدار نمادین جمهوری اسلامی در برابر افکار عمومی داخلی و منطقهای فروپاشید. در واکنش، صدا و سیمای حکومتی با روایتهایی دروغین تلاش کرد وضعیت را عادی جلوه دهد یا عکس، اما سکوت نیروهای نظامی و پاسخهای شعاری مردم در فضای مجازی بر علیه این رژیم، گویای عمق شکست بود. در چنین شرایطی، حکومت که ناتوان از پاسخ متقابل بود، برای ترمیم هیبت ازدسترفته، سراغ دشمنان درونی رفت: مردم خود.
طبقات فرودست؛ قربانیان خاموش در جنگی ناخواسته
از کارگران روزمزد گرفته تا کولبران کورد، از فقر بلوچستان تا دستهای پینهشدهی پدران از زنان بیپناه تا کودکان کار، از سالمندان تنها تا بیماران مزمن بیدرمان — همه اینها نه در جبهههای جنگ با اسرائیل، بلکه در زندگی روزمره درست شده توسط این رژیم، در خط مقدم آسیباند. در غیاب سیاستهای حمایتی و در سایه فروپاشی نهادهای رفاهی حکومت، میلیونها انسان در ایران امروز با گرسنگی، ناامنی، بیخانمانی ، اعتیاد و افسردگی دستوپنجه نرم میکنند. این بحران تنها نتیجه تحریمها نیست؛ بلکه محصول دههها ناکارآمدی، فساد سیستماتیک، و اولویت دادن به سیاستهای امنیتی این رژیم بر معیشت مردم بود.
شرایط در زندانهای ایران نیز فاجعهبار است؛ زندانیان با کمترین دسترسی به ارتباط با خانوادهایشان، بهداشت، آب آشامیدنی، و امنیت غذایی و دارویی در زندانها، بهویژه زندانیان کورد و بلوچ و زندانیان عقیدتی که با احکام سنگین، بیتوجهی درمانی و شکنجهی روانی مواجهاند. جمهوری اسلامی، برای بقا، بر روی پیکر این قربانیان بیصدا ایستاده است.
خشونت، ابزار قدرت با نشانه زوال؟
تجربه تاریخی نشان داده است که خشونت عریان، مشروعیت نمیسازد؛ بلکه سرعت فروپاشی را بیشتر میکند. در ایران امروز، شکاف در درون ساختار قدرت، فشارهای بینالمللی، افشای فساد، و رشد آگاهی اجتماعی، شرایطی را رقم زده که دیگر ابزارهای سرکوب گذشته کارایی خود را از دست دادهاند. نه تهدید به اعدام و نه سرکوب اقلیتها، نه حذف روزنامهنگاران و نه ترساندن مادران دادخواه، نمیتواند ملت زخمی اما بیدار ایران را به عقب براند.
امروز طناب دار نه ابزار اقتدار، که سند شکست جمهوری اسلامی است. جامعه ایران، با تمام زخمهایش، در حال تغییر است. صدای فرودستان، زنان، کوردها، بلوچها، کولبران، کارگران، زندانیان عقیدتی، و همهی آنان که هیچ تریبونی ندارند، به تدریج بلندتر و رساتر میشود.
همانطور که شهید دکتر عبدالرحمان قاسملو گفته بود: "آیندهی یک ملت را خود مردم آن ملت میسازند، نه کشورهای دیگر."
اکنون زمان آن است که انسجام، آگاهی و همبستگی مردمی، این آینده را بسازد؛ آیندهای که در آن دیگر هیچکس، به خاطر قومیت، مذهب، فقر یا جنسیت، به طناب دار سپرده نشود و در این راه بدون قربانی دادن ملتی آزاد نخواهد شد.