کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

سردشت، هیروشیمای خاموش خاورمیانه

00:59 - 9 تیر 1404

سردشت، هیروشیمای خاموش خاورمیانه

هوشیار یگانه – فتوژورنالیست و مجروح شیمیایی سردشت

در تاریخ ۷ تیرماه ۱۳۶۶، ساعت حدود ۴ بعدازظهر، آسمان آبی شهر سردشت برای همیشه تیره شد. هشت بمب شیمیایی توسط جنگنده‌های ارتش عراق بر پیکر یک شهر کوچک اما زنده فرود آمد؛ شهری که هیچ پایگاه نظامی نداشت، هیچ خط مقدم جنگی در آن نبود. فقط مردم عادی، خانواده‌ها، کودکان، مغازه‌دارها و پیرمردانی که زیر سایه مرز زندگی می‌کردند.

در همان دقایق نخست، بیش از ۱۲۰ نفر جان باختند. چهره‌ها سوختند، نفس‌ها برید، بدن‌ها تاول زدند. بیش از ۸۰۰۰ نفر مجروح شدند؛ آن هم با سلاحی که سال‌ها بعد از جنگ هم قربانی می‌گیرد. سلاحی که سازمان‌های بین‌المللی استفاده از آن را جنایت جنگی و علیه بشریت می‌دانند.

سردشت نخستین شهر غیرنظامی جهان بود که به طور سازمان‌یافته هدف سلاح شیمیایی قرار گرفت، اما برخلاف هیروشیما، صدای سردشت به جهان نرسید. رسانه‌های جهانی سکوت کردند. سیاست، بر انسانیت غلبه کرد. حتی در ایران، به‌جز بهره‌برداری تبلیغاتی از این فاجعه در تریبون‌های بین‌المللی، رسیدگی واقعی به حال بازماندگان هرگز در اولویت قرار نگرفت.

مردم سردشت پس از آن روز، نه تنها با درد زنده ماندند، بلکه با فراموش‌شدن. گاز خردل و لوئیزیت در ریه‌هایشان ماند، در چشمانشان، در پوستشان. بسیاری نابینا شدند، برخی سرطان گرفتند، کودکان ناقص‌الخلقه به دنیا آمدند. و آن‌هایی که هنوز زنده‌اند، نفس‌کشیدن برایشان زجر است. با هر سرمای زمستان، زخم‌های تنفسی‌شان تازه می‌شود. با هر شوک روحی، حملات عصبی برمی‌گردد.

باور کردنش سخت است، اما بسیاری از این قربانیان حتی هنوز نتوانسته‌اند به عنوان "مصدوم شیمیایی" به رسمیت شناخته شوند. نه درصد مصدومیت دارند، نه داروهای خاص، نه خدمات درمانی منظم. آن‌ها در صف‌های بی‌پایان اداری، در سایه تبعیض و بی‌عدالتی، سال‌هاست که فراموش شده‌اند. در سوی دیگر، کسانی که نه در سردشت بودند و نه حتی مجروح شدند، با استفاده از نفوذ یا وابستگی‌های سیاسی، به‌راحتی به عنوان "قربانی شیمیایی" شناخته شده‌اند و از تمام مزایا بهره‌مند می‌شوند.

اما فاجعه فقط به همین‌جا ختم نمی‌شود. شواهد و شهادت‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد یک هفته پیش از حمله، ورزشگاه تختی سردشت به یک بیمارستان صحرایی تبدیل شده بود. سربازانی در شهر دیده شده بودند که ماسک‌های ضدشیمیایی همراه داشتند. این یعنی احتمال آگاهی قبلی برخی نهادهای نظامی از حمله، موضوعی که اگر روزی فضا برای بیان آزاد حقیقت فراهم شود، می‌تواند ابعاد تازه‌ای از این جنایت را برملا کند.

رژیم جمهوری اسلامی که سال‌هاست از این فاجعه به عنوان برگ فشار در محافل بین‌المللی استفاده می‌کند، خود در قبال درمان، رسیدگی و دادخواهی قربانیان، کوتاهی کرده است. دردناک‌تر آنکه هیچ دادگاه بین‌المللی هنوز مسئولان این حمله را محاکمه نکرده، و نام سردشت در فهرست رسمی جنایات جنگی جهانی همچنان گم است.

در این میان تنها دولتی که به شکل نمادین واکنش نشان داد، ژاپن بود. دولتی که درد بمباران اتمی هیروشیما را با گوشت و پوست درک کرده. آن‌ها سردشت را "خواهر ناتنی هیروشیما" نامیدند؛ لقبی که شاید دردناک، اما واقعی‌ترین توصیف ممکن از سرنوشت شهری خاموش در گوشه‌ای از خاورمیانه است.

امروز، بیش از سه دهه از آن بمباران مرگبار گذشته. نسل‌هایی در سردشت بزرگ شده‌اند که بدون آنکه در جنگ باشند، بازمانده جنگ‌اند. در این شهر، حافظه جمعی هنوز از بوی گاز آکنده است. هنوز هم هر نفس می‌تواند درد باشد. هنوز هم شب‌ها با سرفه‌ها و کابوس‌ها می‌گذرد.

سردشت، هیروشیمای خاموش خاورمیانه است. نه‌فقط قربانی بمب‌های شیمیایی، بلکه قربانی سکوت، سیاست، تبعیض و فراموشی. صدای این شهر باید شنیده شود، پیش از آنکه آخرین بازماندگانش هم در سکوت بمیرند.

از دل همین رنج بی‌پایان، از میان سرفه‌ها، زخم‌ها و ریه‌های سوخته، انجمنی شکل گرفت؛ انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت. نهادی مردمی که با وجود کمترین امکانات، سال‌هاست بی‌وقفه تلاش می‌کند صدای قربانیان را به گوش جهانیان برساند. اعضای این انجمن با پافشاری، گزارش‌ها، مستندسازی و نامه‌نگاری، حتی پرونده‌هایی را به دادگاه بین‌المللی لاهه کشاندند؛ شاید روزی عدالت به این نقطه فراموش‌شده از جهان هم برسد.

اما واقعیت همچنان تلخ است، هیچ بیمارستان تخصصی یا مرکز درمانی مجهز در خود سردشت برای مصدومان شیمیایی وجود ندارد. بیماران باید صدها کیلومتر را تا شهرهای بزرگ‌تر طی کنند تا شاید خدمات درمانی محدود دریافت کنند. سفری که برای بدن‌های خسته و زخم‌خورده آن‌ها، نه‌فقط سخت، بلکه گاه جان‌فرساست.

این نیز بعد دیگری از تبعیض و بی‌عدالتی است که بر قربانیان سایه انداخته: نبود امکانات اولیه برای درمان کسانی که همه‌چیزشان را در دفاع از زندگی و هستی‌شان از دست داده‌اند.

سردشت همچنان زنده است، اما زخمی. این شهر نه‌فقط از بمباران شیمیایی، که از بی‌مهری، از فراموشی، از سیاست‌زدگی و از رهاشدگی، همچنان خون می‌چکد. اما در دل همین رنج، صدایی هست که خاموش نشده؛ صدایی که می‌گوید

یادشان را، نفس‌شان را، و رنج بی‌پایان‌شان را هرگز فراموش نکنیم.