کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

آیا اسرائیل به‌دنبال تغییر رژیم در ایران است؟

10:08 - 28 خرداد 1404

آیا اسرائیل به‌دنبال تغییر رژیم در ایران است؟

مادح احمدی

با ورود به ششمین روز از حمله اسرائیل به ایران، یکی از مهمترین سؤالاتی که در افکار عمومی و محافل سیاسی مطرح شده، این است که آیا هدف نهایی اسرائیل از این عملیات، سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران است یا خیر؟ پاسخ به این پرسش، نیازمند بررسی ابعاد مختلف اختلافات ایران و اسرائیل، و تحلیل سیاست امنیت‌محور اسرائیل در منطقه است.

در طول بیش از چهار دهه گذشته، رهبران جمهوری اسلامی بارها موجودیت اسرائیل را به‌طور آشکار تهدید کرده‌اند و خواستار نابودی این کشور شدەاند. از اینرو، از منظر اسرائیل، جمهوری اسلامی یک تهدید مستقیم علیە موجودیت اسرائیل به شمار می‌رود. در چنین شرایطی، طبیعی است که اسرائیل تلاش کند این تهدید را از بین ببرد یا دست‌کم آن را به‌طور قابل توجهی تضعیف نماید.

از دیدگاه راهبردی، می‌توان تصور کرد که تغییر رژیم (regime change) در ایران ممکن است در زمره اهداف غیرە علنی اسرائیل باشد. این هدف از یک منطق امنیتی‌ ناشی می‌شود که به دنبال کاهش یا حذف تهدیدهای مستقیم است. با این حال، در مواضع رسمی و علنی، نه اسرائیل و نه ایالات متحده، به‌طور مستقیم سیاست «تغییر رژیم» را در روزهای اخیر اعلام نکرده‌اند.

نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، در اظهارنظرهای اخیر خود بر دو هدف مشخص از حملات تأکید کرده است:  ۱. نابودی پروژه هسته‌ای جمهوری اسلامی و جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای. ۲. تخریب زیرساخت‌های موشکی ایران، به‌ویژه موشک‌های دوربرد و بالستیک که می‌توانند خاک اسرائیل را هدف قرار دهند.

اسرائیل این دو حوزه را به‌عنوان منابع اصلی تهدید علیه امنیت ملی خود تلقی می‌کند. بنابراین، عملیات نظامی اخیر، دست‌کم در سطح تاکتیکی و کوتاه‌مدت، به دنبال تحقق این دو هدف است.

با این حال، نتانیاهو در بخشی از سخنان خود نیز اشاره کرده است که این حملات می‌توانند در نهایت به تغییر رژیم در ایران منجر شوند. او حتی مردم ایران را به خیزش در مقابل حکومت تشویق کرد.  از این منظر، گرچه تغییر رژیم هدف اعلام‌ شده   و رسمی نیست، اما می‌تواند در بلندمدت یکی از نتایج احتمالی عملیات‌های فعلی تلقی شود. به‌ویژه اگر این حملات منجر به فروپاشی زیرساخت‌های امنیتی و اقتصادی و گسترش اعتراضات داخلی شود.

در همین راستا، باید به نکته‌ای مهم توجه کرد: اگر تغییر رژیم هدف اصلی و فوری اسرائیل بود، قاعدتا حملات از همان ابتدا مسئولان بلندپایه سیاسی مانند رهبر جمهوری اسلامی، رئیس‌جمهور، یا رئیس مجلس را هدف قرار می‌داد. در حالی که تاکنون تمرکز حملات بیشتر بر اهداف نظامی، تأسیسات هسته‌ای، و زیرساخت‌های موشکی بوده است. همچنین گزارش‌ها نشان می‌دهند که مسئولان هدف‌گرفته‌شده اغلب از مقامات بلندپایە سپاە و فرماندەهان نظامی بوده‌اند، نه شخصیت‌های سیاسی. این امر نشان می‌دهد که اسرائیل در حال حاضر بیشتر به‌دنبال تضعیف ظرفیت‌های راهبردی جمهوری اسلامی است تا سرنگونی فوری آن.

جنگ منافع و سرنگونی جمهوری اسلامی

با وجود تهدیدات مستمر جمهوری اسلامی علیه اسرائیل و اقدامات تحریک‌آمیز منطقه‌ای ایران، این پرسش مطرح است که آیا نابودی کامل این رژیم، لزوما با منافع بلندمدت اسرائیل و ایالات متحده همخوانی دارد یا خیر. برخلاف تصور اولیه، دیدگاه‌های مختلفی در این زمینه وجود دارد که نشان ‌دهندەی پیچیدگی این مسئله است.

از منظر امنیتی، می‌توان گفت که حضور یک رژیم ضعیف و قابل کنترل در ایران ممکن است برای اسرائیل مفیدتر از سقوط کامل آن باشد. چرا که در صورت نابودی جمهوری اسلامی، تمرکز تنش‌ها و افکار عمومی جهان عرب بار دیگر مستقیما به سوی اسرائیل معطوف خواهد شد. بسیاری از کشورهای عربی که امروزه با اسرائیل روابط پنهانی یا نیمه‌رسمی دارند، همچنان در سطح جامعه با مخالفت‌های گسترده نسبت به اسرائیل مواجه‌اند. جمهوری اسلامی ایران تا حدی نقش «دشمن مشترک» را ایفا کرده که سبب نزدیکی منافع برخی دولت‌های عربی به اسرائیل شده است. با حذف این دشمن، اسرائیل ممکن است خود را در موقعیت آسیب‌پذیرتری در برابر فشارهای جهان عرب بیابد.

از سوی دیگر، منافع ایالات متحده نیز در این زمینه پیچیده است. آمریکا روابط مستحکم و سودآوری با بسیاری از کشورهای عربی دارد، از جمله عربستان سعودی که هر ساله میلیاردها دلار قرارداد تسلیحاتی با ایالات متحده امضا می‌کند. برای مثال، در سال‌های اخیر، عربستان سعودی هر سال به ارزش بیش از ٦٠ میلیارد دلار قرارداد خرید تسلیحات را با ایالات متحدە بستە است. یک ماە قبل محمد بن سلمان تعهد ۶۰۰ میلیارد دلاری سرمایه‌گذاری و تجارت گسترده با آمریکا اعلام کرد.

وجود جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک رقیب منطقه‌ای، به این کشورها انگیزه می‌دهد که برای دفاع از خود به ایالات متحده وابسته بمانند و هزینه‌های سنگین نظامی را تقبل کنند. در نتیجه، نابودی کامل رژیم جمهوری اسلامی ممکن است به کاهش احساس تهدید در میان کشورهای عربی منجر شود، و به‌تبع آن، نیاز به خرید تسلیحات و وابستگی امنیتی به آمریکا کاهش یابد. موضوعی که می‌تواند از نظر اقتصادی به ضرر واشنگتن باشد.

افول مشروعیت ایده «تغییر رژیم» در سیاست جهانی

نکته مهم دیگری که در بحث تغییر رژیم در ایران باید مورد توجه قرار گیرد، جایگاه و مشروعیت این ایده در سیاست بین‌الملل پس از تجربه‌های ناکام آمریکا در دو دهه گذشته است. ایده «رژیم چینج» یا تغییر حکومت به‌وسیله مداخله خارجی، پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و به‌ویژه حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، به‌شدت زیر سؤال رفت.

شکست نسبی و پرهزینه ایالات متحده در هر دو کشور و پیامدهای بی‌ثبات‌کننده آن، سبب شد که ایده تغییر رژیم از دستور کار رسمی بسیاری از محافل سیاسی غربی خارج شود. این رویکرد بیش از هر چیز به دوران جورج بوش پسر تعلق دارد؛ دورانی که سیاست مداخله‌گرایانه و استفاده از قدرت نظامی برای تغییر ساختارهای سیاسی کشورهای دیگر، به‌عنوان بخشی از «ائتلاف جهانی علیه تروریسم» دنبال می‌شد.

اما پس از آن، به‌ویژه در یک دهه گذشته، این سیاست به‌طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفت. در نتیجه، امروزه در بیشتر محافل بین‌المللی، ایده تغییر رژیم از طریق حمله نظامی، دیگر از مقبولیت چندانی برخوردار نیست و حتی در گفتمان رسمی قدرت‌های غربی نیز کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد.

با این وجود، نمی‌توان نادیده گرفت که این گزینه -گرچه نه در سطح علنی و رسمی- ممکن است همچنان در اتاق‌های امنیتی آمریکا و اسرائیل به‌عنوان یک سناریوی بالقوه در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران باقی مانده باشد. یعنی حتی اگر این سیاست به شکل آشکار دنبال نشود، در سطوح راهبردی همچنان می‌تواند یکی از گزینه‌های روی میز تلقی شود، به‌ویژه اگر تحولات میدانی یا داخلی در ایران مسیر را برای چنین تغییری هموار سازد.

نبود آلترناتیو، چالشی در مسیر تغییر رژیم

یکی دیگر از چالش‌های اساسی در مسیر تحقق ایده تغییر رژیم در ایران، فقدان یک آلترناتیو منسجم، معتبر و مورد اجماع در برابر جمهوری اسلامی است. در حال حاضر، جریان‌های اپوزیسیون خارج از کشور و مخالفان حکومت ایران، به‌شدت متفرق و پراکنده‌اند و نتوانسته‌اند حول اهداف مشترک، به‌ویژه سرنگونی جمهوری اسلامی، به یک ائتلاف واحد و مؤثر دست یابند. این پراکندگی نه‌تنها در سطح تشکیلاتی و رهبری سیاسی مشهود است، بلکه در حوزه تعامل با افکار عمومی داخل ایران و همچنین در صحنه دیپلماسی بین‌المللی نیز تأثیر منفی گذاشته است.

در نتیجه، یکی از پرسش‌های بنیادینی که ایده تغییر رژیم را در سطح تصمیم‌گیری‌های راهبردی کشورهای خارجی، از جمله اسرائیل و ایالات متحده، با تردید مواجه می‌سازد، این است که اگر جمهوری اسلامی سرنگون شود، چه جریانی جایگزین آن خواهد شد؟ نبود یک بدیل سیاسی معتبر که هم بتواند مردم ایران را نمایندگی کند و هم از حمایت منطقه‌ای و بین‌المللی برخوردار باشد، به‌وضوح به‌عنوان یک مانع بزرگ در برابر طرح تغییر رژیم شناخته می‌شود. این خلأ، خطر بی‌ثباتی بیشتر، گسترش هرج‌ومرج، و تکرار تجربه‌های شکست‌خورده در افغانستان و عراق را نیز برجسته‌تر می‌سازد.

بنابراین، حتی اگر در شرایط کنونی ایده‌ی تغییر رژیم در ایران محقق شود، این نگرانی جدی وجود دارد که در غیاب یک اپوزیسیون منسجم و ساختارمند، خلأ قدرت به‌وسیله نیروهایی پر شود که پیشتر با جمهوری اسلامی همکاری داشته‌اند یا بخشی از ساختار حکومتی پیشین بوده‌اند. در چنین سناریویی، تغییر رژیم ممکن است منجر به بازتولید همان ساختارهای پیشین، با چهره‌هایی متفاوت، شود. نه به تحقق یک دگرگونی بنیادین و مردمی. البتە باید گفت کە این سناریو تا حدی دور از ذهن است و احتمال آن خیلی ضعیف است.

یکی دیگر از سناریوهای محتمل در صورت تغییر رژیم آن است که آلترناتیو جمهوری اسلامی نه از دل اپوزیسیون خارج از کشور، بلکه از میان گروه‌ها و چهره‌هایی سر برآورد که در سال‌های گذشته درون ساختار حکومت فعالیت داشته و حتی به‌صورت پنهانی با اسرائیل یا سایر بازیگران خارجی در ارتباط بوده‌اند.

در هر صورت، شرایط فعلی به‌گونه‌ای است که نمی‌توان با قاطعیت مسیر تحولات را پیش‌بینی کرد. تحولات سیاسی آینده، به متغیرهای داخلی از جمله میزان مشارکت مردمی، سازمان‌یافتگی مخالفان، و همچنین به مداخلات و سیاست‌های بازیگران خارجی وابسته خواهد بود.

بەسوی پایان جمهوری اسلامی

در نهایت، می‌توان گفت که اهداف اعلام ‌شده اسرائیل در حملات اخیر به ایران، عمدتا شامل نابودی پروژه هسته‌ای جمهوری اسلامی و تخریب توان موشکی آن است. با این حال، همانگونە که نخست‌وزیر اسرائیل نیز اشاره کرده، تضعیف شدید نظام جمهوری اسلامی ممکن است به‌طور غیرمستقیم منجر به فروپاشی سیاسی و تغییر رژیم در آینده شود.

با این حال، تعیین قطعی اینکه آیا اسرائیل در حال حاضر به‌طور جدی به دنبال «تغییر رژیم» است یا خیر، دشوار است. شواهد موجود نشان می‌دهند که این سناریو ممکن است یکی از گزینه‌های احتمالی در محاسبات امنیتی اسرائیل و حتی ایالات متحده باشد، اما نمی‌توان آن را به‌عنوان هدف فوری و رسمی تلقی کرد.

در شرایط کنونی، به نظر می‌رسد هر دو سناریو ـ یعنی تضعیف رژیم برای مهار تهدیدات یا تغییر کامل آن ـ در محاسبات راهبردی اسرائیل و آمریکا همزمان مورد توجه قرار دارند. باتوجە بە اینکە جمهوری اسلامی پایگاە مردمی ندارد، بقای دراز مدت آن دور از ذهن است. بدون شک حملەای اسرائیل بە ایران می تواند روند سقوط جمهوری اسلامی را تسریع کند و این همان نتیجەی است کە در سخنان نخست وزیر اسرائیل مورد توجە قرار گرفت. با این حال، ورود احتمالی ایالات متحدە بە این جنگ، تحولات میدانی و واکنش‌های داخلی در ایران در نهایت مشخص خواهند کرد که کدام مسیر در عمل دنبال خواهد شد.