کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

دکتر صادق شرفکندی؛ روشنفکر ارگانیک و مبارزه برای هژمونی فرهنگی در جنبش ملی-دموکراتیک کوردستان

12:34 - 2 مهر 1404

ابراهیم لاجانی

تحلیل زندگی و مبارزه دکتر صادق شرفکندی از منظر نظریات آنتونیو گرامشی، به‌ویژه دو مفهوم روشنفکر ارگانیک و هژمونی فرهنگی، می‌تواند دریچه‌ای تازه برای فهم جایگاه او در تاریخ جنبش ملی-دموکراتیک کوردستان ایران بگشاید. گرامشی در آثار خود نشان می‌دهد که هیچ مبارزه‌ای تنها به عرصه نظامی یا سیاسی محدود نیست؛ بلکه میدان اصلی کشمکش، میدان فرهنگ و اندیشه است. شرفکندی در چنین میدانی، نه صرفا به‌عنوان یک رهبر سیاسی، بلکه به‌عنوان روشنفکری انقلابی و ارگانیک، نقش محوری ایفا کرد.

ڕوشنفکر ارگانیک و دکتر شرفکندی

گرامشی روشنفکران را به دو دسته تقسیم می‌کند: روشنفکران سنتی که به نهادهای تثبیت‌شده همچون دانشگاه، مذهب یا بوروکراسی وابسته‌اند و اغلب در حفظ وضعیت موجود نقش دارند، و روشنفکران ارگانیک که برخاسته از یک طبقه یا جنبش اجتماعی‌اند و اندیشه‌هایشان را برای سازماندهی و رهبری مبارزه آن نیرو به کار می‌گیرند. روشنفکر ارگانیک نه در برج عاج، بلکه در میدان عمل قرار دارد.

شرفکندی در ابتدا یک استاد دانشگاه و شیمیدان برجسته بود که می‌توانست آینده‌ای آرام در محیط علمی داشته باشد. اما انتخاب او مسیری دیگر بود: او با پیوستن به حزب دمکرات کوردستان ایران، دانش، اعتبار و مهارت‌های سازمانی خود را در خدمت جنبش رهایی‌بخش مردم کوردستان قرار داد. این تغییر دقیقا همان حرکت از روشنفکر سنتی به روشنفکر ارگانیک است.

او نه‌تنها در سطح نظریه‌پردازی و تدوین سیاست‌های حزب فعال بود، بلکه به‌طور مستقیم در ارتباط با توده‌ها، سازماندهی مبارزات، و حتی در مذاکرات سرنوشت‌ساز سیاسی شرکت داشت. به بیان گرامشی، چنین شخصیتی «عقل جمعی» یک جنبش است؛ کسی که می‌تواند توده‌ها را از سطح نارضایتی پراکنده به سطح آگاهی سیاسی سازمان‌یافته ارتقا دهد.

نمونه برجسته: شرفکندی در مسئولیت کمیته تبلیغات و انتشارات حزب، به تولید و توزیع ادبیات سیاسی پرداخت که هدف آن آگاه‌سازی مردم کوردستان و ایران بود. این کار نه صرفا اطلاع‌رسانی، بلکه یک مبارزه فرهنگی بود برای شکل‌دادن به گفتمانی بدیل در برابر روایت‌های رسمی رژیم.

مبارزه برای هژمونی فرهنگی

از نگاه گرامشی، قدرت سیاسی پایدار زمانی شکل می‌گیرد که یک گروه یا طبقه بتواند هژمونی به دست آورد؛ یعنی نه‌فقط براساس زور، بلکه از طریق جلب رضایت و پذیرش اکثریت جامعه. رژیم جمهوری اسلامی نمونه بارز چنین قدرتی است که با ترکیبی از سرکوب و ایدئولوژی مذهبی، سلطه خود را تثبیت کرد.

شرفکندی به‌خوبی این واقعیت را درک کرده بود که مبارزه با جمهوری اسلامی تنها در میدان جنگ مسلحانه یا سیاست رسمی به نتیجه نمی‌رسد. او می‌دانست که برای پیروزی، جنبش کوردستان باید هژمونی فرهنگی و فکری بدیلی ایجاد کند. این هژمونی بدیل بر چند محور استوار بود:      

١- دموکراسی به‌عنوان ارزش مرکزی: شرفکندی همواره تأکید می‌کرد که هدف حزب دمکرات نه‌فقط کسب قدرت برای کوردها، بلکه ایجاد یک نظام دموکراتیک برای همه ملیت‌ها و شهروندان ایران است. این رویکرد مانع منزوی شدن جنبش کوردستان در قالب یک حرکت صرفا ملی می‌شد.

٢- حقوق ملیت‌ها و همبستگی بین آن‌ها: او معتقد بود سرنگونی جمهوری اسلامی بدون اتحاد و همکاری نیروهای مترقی و دموکراتیک ایران ممکن نیست. از این رو، پیوسته تلاش می‌کرد تا پل‌هایی میان جنبش کوردستان و سایر جنبش‌های آزادی‌خواه در کشور ایجاد کند.

٣- بازتعریف هویت کوردستان: رژیم سعی می‌کرد کوردها را به‌عنوان «تجزیه‌طلب» و «ضد اسلام» معرفی کند. شرفکندی با تکیه بر فرهنگ، تاریخ و ادبیات کوردستان، هویت سیاسی تازه‌ای ساخت که نه تنها ریشه‌دار بود، بلکه بر ارزش‌های جهانی چون آزادی و برابری تأکید داشت.

این تلاش‌ها بخشی از همان مبارزه هژمونیک است که گرامشی به آن اشاره می‌کند؛ مبارزه‌ای که نه فقط بر سر خاک، بلکه بر سر ذهن و قلب انسان‌هاست.

نقش شرفکندی در دوران بحران هژمونیک

شرفکندی در زمانی به دبیرکلی حزب رسید که جهان دچار دگرگونی عمیق بود. سقوط اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی بلوک شرق، جنبش‌های چپ‌گرا و ملی‌گرایانه را در سراسر جهان با بحران روبه‌رو کرد. گرامشی چنین دوره‌هایی را بحران هژمونیک می‌نامد: زمانی که ایدئولوژی‌های قدیمی مشروعیت خود را از دست می‌دهند، اما هنوز گفتمان جدیدی جایگزین نشده است.

در این شرایط، شرفکندی توانست حزب دمکرات را از سردرگمی نجات دهد.

أولا وی جنبش کوردستان را از چارچوب‌های بسته ایدئولوژیک بیرون آورد و بر سیاست عملی و دموکراتیک تأکید کرد.

دوما به جای تکیه بر قدرت‌های خارجی، بر سازماندهی داخلی و ارتباط با نیروهای مترقی ایران تمرکز کرد.

سوما مبارزه کوردستان را از سطح یک جنبش محلی به سطح جنبشی ملی و حتی بین‌المللی ارتقا داد.

این اقدامات، شرفکندی را به معمار یک هژمونی بدیل تبدیل کرد؛ هژمونی‌ای که می‌توانست در برابر رژیم اسلامی بایستد و در عین حال راهی برای همزیستی ملیت‌های مختلف ایران پیشنهاد دهد.

دادگاه میکونوس و فروپاشی هژمونی رژیم در اروپا

ترور شرفکندی در ۲۶ شهریور ۱۳۷۱ در رستوران میکونوس برلین، تلاشی بود از سوی جمهوری اسلامی برای حذف صدای این هژمونی بدیل، اما نتیجه معکوس شد.

دادگاه میکونوس که بعدها برگزار شد، رهبران عالی‌رتبه جمهوری اسلامی را به‌عنوان آمران ترور محکوم کرد. این محکومیت ضربه‌ای جدی به مشروعیت رژیم در سطح بین‌المللی بود و نشان داد که حتی ابزار خشونت نیز نمی‌تواند شکاف‌های هژمونیک را پنهان کند.

برای حزب دمکرات و جنبش کوردستان، این دادگاه به پیروزی فرهنگی و سیاسی تبدیل شد. جهانیان فهمیدند که کوردها نه تروریست، بلکه قربانی ترور دولتی هستند. این تحول دقیقا همان چیزی است که گرامشی از آن به‌عنوان پیروزی در میدان فرهنگ و افکار عمومی یاد می‌کند.

شرفکندی به‌عنوان سمبل اخلاق و رهبری دموکراتیک

شخصیت شرفکندی نه‌تنها از نظر سیاسی، بلکه از نظر اخلاقی نیز به ایجاد هژمونی کمک کرد. گرامشی معتقد است که رهبری هژمونیک باید بر پایه اخلاق و رضایت استوار باشد، نه صرفا زور.

ویژگی‌هایی چون صداقت، فروتنی، شجاعت، و فداکاری که در شرفکندی بارز بود، اعتماد مردم را به او جلب کرد. او هرگز مردم را وسیله منافع شخصی نمی‌دانست؛ بلکه زندگی خود را وقف آرمان‌های آنان کرد. این جنبه اخلاقی رهبری او، هژمونی بدیل جنبش کردستان را تقویت می‌کرد و به آن مشروعیت می‌بخشید.

روشنفکر ارگانیک در جنبش ملی-دموکراتیک کردستان

جنبش ملی-دموکراتیک کردستان در طول تاریخ خود، نیازمند روشنفکرانی بوده که بتوانند زبان مشترکی میان مردم، سیاست و فرهنگ ایجاد کنند. دکتر شرفکندی نمونه برجسته چنین روشنفکری است:

أولا ایشان با آگاهی علمی و تجربه سیاسی خود، پلی میان دانشگاه و جامعه ساخت.

دوما با فعالیت‌های تبلیغاتی و فرهنگی، به ارتقای سطح آگاهی سیاسی مردم کمک کرد.

سوما با طرح ایده‌های دموکراتیک، گفتمان تازه‌ای برای جنبش کوردستان خلق کرد که همچنان الهام‌بخش است.

این نقش نشان می‌دهد که بدون روشنفکران ارگانیک، هیچ جنبش رهایی‌بخش پایداری نمی‌تواند به موفقیت برسد. همان‌طور که گرامشی می‌گوید، هر جنبش برای پیروزی نیازمند «ارتش اندیشه‌ها» است، نه فقط ارتش‌های نظامی.

نتیجه‌گیری

زندگی و مبارزه دکتر صادق شرفکندی، در پرتو نظریات گرامشی، نمایانگر تلاقی اندیشه و عمل است. او به‌عنوان روشنفکری ارگانیک، توانست دانش و تجربه خود را در خدمت یک جنبش ملی-دموکراتیک قرار دهد و با مبارزه در میدان فرهنگ، سیاست و دیپلماسی، پایه‌های یک هژمونی بدیل را بنا کند.

ترور او در برلین نشان داد که رژیم جمهوری اسلامی به‌خوبی خطر این هژمونی را درک کرده بود. با این حال، اندیشه‌ها و گفتمان‌هایی که شرفکندی بنا نهاد، همچنان زنده‌اند و راهنمای مبارزات امروز هستند.

میراث او نه تنها برای کوردستان، بلکه برای همه نیروهای آزادی‌خواه ایران یادآور این حقیقت است که پیروزی در میدان سیاست، پیش از هر چیز، پیروزی در میدان فرهنگ و اندیشه است.

بدین ترتیب، شرفکندی نمونه‌ای روشن از آن چیزی است که گرامشی آرزو داشت: رهبری که با ترکیب خرد، اخلاق و عمل، جامعه را به سمت آزادی و دموکراسی هدایت می‌کند.