
غالب حبیبی
در این متن سعی بر آن است که با استفاده از دادههای موجود در سومین سالگرد آغاز انقلاب ژینا و از منظر امر سیاسی به این اقدام جمعی در فضای سیاسی ــــــــــــــــ اجتماعی کوردستان ایران پرداخته و نقاط مثبت را برجسته و در زدودن نکات منفی آن اهتمام کرد.
رویدادهای اواخر شهریور ماه ١٤٠١ به صورت ملموسی آغازِ پایانِ یک دوره از تعاملات و برخورد نیروهای فعال جامعه با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران محسوب میگردد که میتوان بدون نایدهگرفتن مبانی و کارکرد واژگان، آن را انقلاب نامید. مجموعه رویدادهایی که دارای گسترهی اجتماعی وسیع و خواست تغییرات بنیادین و فراگیر در بسیاری هنجارهای سیاسی بود که در آرمان "زن، زندگی، آزادی" متبلور و بدون تردید به واژگونی نظام حاکم منتهی میشد.
جامعه کوردستان بنابه دلایلی چند از همان اوایل انقلاب ٥٧ و سپس در سالیان گذشته همواره از عدم اصلاح و دگرگونی معنادار در جمهوری اسلامی زبان به سخن گشوده و رفتار جمعی مردم نیز در امتداد این گذار و همراه با احزاب اپوزسیون بهویژه حزب دمکرات کوردستان بوده است. در این بین بودند و هستند افراد و جریاناتی که نظام موجود را داری شاخصههای یک حکمرانی معمولی تلقی کرده که با مرور زمان مؤلفههای نرمالیزه شدن نمایان میشوند و با همین رویکرد، جنبش سیاسی کوردستان را مورد هجمه و برچسپ رادیکالیسم قرار دادند.
آنچه در جامعه کوردستان و میان آحاد مردم در طول سه سال گذشته روی داده، طیف دامنهداری از کُنشها بوده که حوزه مربوط به امر سیاسی بهویژه در دو طرفِ کنشگران سیاسی پیرو حزب دمکرات و مخالفان آنان شامل میگردد. جهت تفکیک و دریافت فهم مورد نظرِ این نوشته از نکاتی یاد میشود که هستهی اصلی آن برگرفته از اندیشههای ژولین فروند در کتابِ "سیاست چیست" میباشد. باشد که این نظریات در آسیبشناسی سیاسی انقلاب ژینا یاریرسان و نتیجهبخش برای کلیت جنبش ملی کوردستان شود.
عمل، هسته و هدف قائم بالذات سیاست است زیرا شناخت، هدف سیاست بهشمار نمیرود.. وسیله و هدف غایی، رابطه بنیادین مفهوم سیاست را تشکیل داده که بنابه نظر ژولین فروند؛ آماجها(هدفهای نزدیک) که متشکل از کنشهای واقعی و زمانی ـــــــــ مکانی میباشند بصورت ناپیوسته و پیاپی به هدف ویژه امر سیاسی که همانا خیر عامه است در حرکتاند. پس، از دیدگاه فروند آماجها که محل تلاقی کُنشهاست مرکز توجه هرگونه فعالیت سیاسی میباشد که این فعالیتها در چهار مسئله مهمِ نمایان میشود. این مسائل عبارتند از وسیلهها، نتیجهها، گزینش و مسئولیت.
بنابراین، سیاستورزی در پهنهی آماجها و در ارتباط با مسائل یادشده به منصه ظهور میرسد و میتوان از تحقق خیر مشترک سخن به میان آورد. با توجه به این دیدگاهِ ژولین فروند به بررسی آنچه فعالیت سیاسی حزب دمکرات و مخالفان این رویکرد در کوردستان طی رویدادهای پس از جان باختن ژینا میپردازم.
در بحبوحه حوادث پس از قتل حکومتی ژینا، مواضع حزب دمکرات دعوت به اعتراض و اعتصاب بود. این تصمیم، همگام با اعضای مرکز همکاری احزاب کوردستان ایران، در نوع خود و بنابه شرایط ویژه پس از حملات موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی یک نوع ابتکار عمل بهشمار میرفت که ناشی از شجاعت این حزب در راستای تقویت و سرزندگی فضای سیاسی و مبارزاتی کوردستان میباشد. کما اینکه این اقدام از سوی گروهها و جریانات دیگر مناطق ایران نظیر فراخوان جوانان محلات بیش از ٣٠ شهر ایران در اواسط آذرماه ١٤٠١ مورد استقبال و الگوبرداری جهت برونرفت از انسداد سیاسی کنونی ایران محسوب میشد. این تصمیم از آن جهت مهم است که اعضا و هواداران این حزب به غایت کوشیدند که تصمیم اتخاذشده به انجام رسیده و عملی سیاسی از سوی این حزب در جامعه رُخ نماید. این دسته از تصمیمات در طول سه سال گذشته همواره با شجاعت و با خروجیِ عملِ سیاسی همراه بوده که هم کوردستان را در تیررس حملات جنگ نرم و سخت جمهوری اسلامی قرار داده و هم اینکه موضوع انفعال حزب در چنین رویدادی با پرسش بزرگی مواجه شود. کاربست این روش و وسیلهها فارغ از کیفیت و کمیت آنان، تضمین و توضیحی در رسیدن به اهداف نیستند بلکه آنچه حائز اهمیت است بهکارگیری هوشمندانه و سازماندهی در به اجرا درآمدن طرحِ اعتراضات و اعتصابات میباشد که راه تحقق هدف را نزدیکتر و معنادار و آن را از نمایشی صرف برحذر میدارد. پس، انتقاد(حداقل سیاسی) باید در چگونگی سازماندهی و سطح هوشمندی در برپایی اعتصاب و اعتراضات باشد و نه چنین اقدامات و اعمالی را کماهمیت و بدون نتیجه قلمداد کرد.
دربارهی عملکرد چنین مواضعی، ژولین فروند به این نکته اشاره میکند که در عملِ سیاسی سخن، تنها بر سرِ بهرهبرداری از وسیلهها نیست، بلکه بر سر بهرهجویی از نتیجهها نیز است. آیا این همگرایی و وفاق سیاسی احزاب و جامعهی کوردستان در طول ماههای نخستین انقلاب ژینا سرمایهی بزرگی برای رشد و تعالی مبارزات ملی کوردها بهشمار نمیرود؟ و آیا ما در بهرهبرداری از چنین ثروتی دچار کوررنگی و در بهترین حالت به رمانتیسمِ عمل برای عمل مبتلا نگشتهایم؟
اگر از فضای روزمرگی آن دوران برای لحظاتی بیرون بیایم و بەعنوان یک فاعلِ شناسایِ خارج از درگیریِ مسائل به سوژه حزب دمکرات و فعالیت سیاسی آن نگاه کنیم، قطعا محبوبیت آن نمایان میگردد. محبوبیتی که بنابه اندیشهی ژولین فروند نتیجهی فعالیتی است که در حوزه اینگونه آماجها(هدفهای نزدیک) ناشی میشود. این محبوبیتِ سیاسی که غیرقابل انکار میباشد مقدم بر افتخاری است که از همینگونه فعالیتها و عملها سرچشمه میگیرد بدون اینکه اساسا اهداف غایی تحقق یافته باشند. این موفقیت و محبوبیت، پهنه شکستِ سیاسی نیز بهشمار میرود. شکستی که جمهوری اسلامی با عملیاتهای ایذایی و تبلیغات رسانهای درصدد القای آن به جامعهی کوردستان است. بازداشت فلهای فعالین سیاسی و مدنی، عقده قرارداد امنیتی با دولت عراق، ترویج کوردهراسی در مناطق تُرکنشین و ... پرسشی که خودنمایی میکند این است که اگر این شایستگی و محبوبیت در توفیقِ تحققِ آماجها میسر گشته پس، چرا جامعهی کوردستان خاستگاه مسئولیتِ سیاسی تلقی و همواره آن را ملاک فعالیتهای سیاسی خویش قرار ندهیم؟ و مانع سوءاستفادهها از نام جامعه و به کام مخالفان شویم؟
درباب هدف غایی فعالیت و مبارزه حزب دمکرات و پیروان آن حزب، هویداست که رسیدن به نظم سیاسیای که وجود و حاکمیت مردم کوردستان، برقرار و ضامن شود مدنظر اصلی میباشد. اما عدم دستیابی به چنین اهدافی بنابه تعارضات و ستیزههای موجود در فضای سیاسی کوردستان و ایران با تأمل و تأخر همراه بوده و این واقعیت طبق نظریات ژولین فروند؛ مسئول شمردنِ سیاسیون در اینگونه ناکامیها همچون مسئول دانستن یک فردِ مؤمن در عدم رسیدن به کمال الهی میباشد. یعنی کمالی که به ندرت و با عدهی قلیلی نمود پیدا میکند. مراد از این نگره در رابطه با انقلاب ژینا، مسئولیت حزب دمکرات کوردستان ایران است، مسئولیتی که نه در تحقق یا عدم تحقق آرمان و اهداف انقلاب ژینا بلکه در کردار این حزب است. کردارها هم در پهنه آماجها یا همان هدفهای نزدیک میباشد که مربوط به وسیلهها و نتیجههاست. مسئولیتِ سیاسی نیز در محکِ ارزیابی با دشواریها روبروست، ارزیابیای که با حسنِنیت و سوءِنیت دست به گریبان بوده و این امر همچون بومرنگی مجددا به فعالیت سیاسی و نفرت از نوعی فعالیتِ سیاسی باز میگردد. طُرفه اینکه نقدِ سیاسی همواره با سردرگمی درگیر بوده زیرا بهدنبال مسئول دانستن عدم دستیابی به هدف غاییای است که اساسا نزد دارندگان قدرت و خشونت میباشد. منتقدینِ سیاسیِ وضعیتِ کنونی علیرغم نقد کردارهای سیاسی احزاب باید حاکمیت را نیز به دلیل سرکوب و خشونت عریانی که اِعمال میکند مورد سرزنش و مسئولیتپذیری قرار دهند. ما مشاهده میکنیم که افراد و حتی گروههایی به دلایل متعددی اساسا هرگونه فعالیت سیاسیای که از جانب احزاب روی دهد با دیدهی تردید نگریسته، آن را بیحاصل و از منظر استیصال مورد خوانش قرار میدهند. در جریان انقلاب ژینا این دسته از منتقدین، دعوت حزب دمکرات و دبیرکل آن از مردم برای اتحاد و عدمخشونت را خطای سیاسی قلمداد میکردند. غافل از اینکه جمهوری اسلامی با سرکوب و خشونت، پیروزی خود را اعلام و به داوریِ حوادث میپرداخت.
مواضع و برخوردهای سیاسی در جریان انقلاب ژینا که همچون دیگر فعالیتها، زندگی درهمتنیدهی انسان کورد را وضع کرده بار دیگر این نکته را آشکار کرد که جامعهی کوردستان علیرغم سامان بزرگ همبستگی و یکدلی اما یکدست و همگن نیست و تنها سیاست است که با تضمین همگرایی و نظم، هدفِ ویژهی آن که همانا خیر همگانیست به کمال میرسد. زندگی تابع سیاست نیست اما برعکس، زندگیِ اجتماعی همواره بنیادِ سیاست بوده و ما باید به آرمانِ انقلاب ژینا که همانا زندگیست وفادار بمانیم.