کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

حمله به قطر و پایان مصونیت اخوانیسم در خاورمیانه

14:00 - 19 شهریور 1404

اژین حسینی

حمله اسرائیل به رهبران حماس در قطر را نمی‌توان تنها یک عملیات نظامی یا امنیتی دانست. این رویداد در حقیقت حامل پیامی نمادین، عمیق و چندلایه به اخوانیسم و به‌طور کلی به اسلام سیاسی است؛ پیامی که در بطن خود یک تحول فلسفی و سیاسی عمیق برای کل خاورمیانه نهفته دارد. جریانی که طی دهه‌های اخیر نقش مهمی در تحولات خاورمیانه ایفا کرده و در بسیاری از تحولات سیاسی و امنیتی منطقه حضور تعیین‌کننده داشته است. آنچه رخ داد، نه‌فقط برخوردی با یک گروه شبه‌نظامی، بلکه اعلان آشکار پایان مصونیت ساختارهایی بود که در پناه ثروت نفت و گاز و شبکه‌های مالی، به اسلام سیاسی امکان بقا و گسترش داده بودند.

قطر؛ بانک مرکزی اخوانیسم
قطر، اگرچه به لحاظ جغرافیایی کشوری کوچک و کم‌جمعیت است، اما به دلیل ثروت عظیم انرژی و جایگاه ویژه در معادلات منطقه‌ای، به بازیگری فراتر از ظرفیت‌های طبیعی خود بدل شده است. این کشور طی دو دهه اخیر همواره نقش «حامی مالی و ایدئولوژیک اخوانیسم» را بر عهده داشته است. حضور رهبران حماس و دیگر جریان‌های وابسته به اخوان‌المسلمین در دوحه، تصادفی نیست؛ قطر عملاً به پناهگاه امن و بانکی برای تأمین مالی و سیاسی اخوانیسم تبدیل شده است.

همین نقش باعث شد که کشورهای عربی، به‌ویژه عربستان سعودی، امارات و بحرین، نزدیک به دو سال تحریم‌ها و محاصره‌ی سیاسی-اقتصادی شدیدی را بر قطر تحمیل کنند. آن بحران هرچند با وساطت‌های بین‌المللی پایان یافت، اما نشان داد که دوحه با انتخاب مسیر اخوانیسم، از بخش بزرگی از جهان عرب نیز فاصله گرفته است. بنابراین می‌توان گفت قطر خود را مترادف با اخوانیسم تعریف کرده بود؛ و همین امر سبب شد که حمله اخیر در دوحه معنایی بسیار فراتر از یک ضربه نظامی داشته باشد.

اخوانیسم؛ ایدئولوژی و شبکه قدرت
اخوانیسم به‌عنوان یک ایدئولوژی سیاسی-دینی، همواره بر پیوند دین و سیاست و ضرورت بازسازی امت اسلامی تأکید داشته است. این جریان از آغاز قرن بیستم، شبکه‌های گسترده اجتماعی و مالی ایجاد کرد تا در بزنگاه‌های تاریخی، از مصر تا فلسطین و از تونس تا سوریه، اثرگذار باشد.

قطر به دلیل قدرت مالی خود، بستری مناسب برای رشد و تقویت این شبکه‌ها فراهم کرد. حمایت مالی از گروه‌های وابسته به اخوان‌المسلمین، میزبانی رهبران و تبدیل شدن به «مرکز دیپلماسی اسلام سیاسی» در منطقه، همه بخشی از نقشی بود که قطر برای خود تعریف کرد. این نقش اما امروز با چالش جدی روبه‌رو شده است؛ حمله اخیر پیامی بود به اینکه این حمایت‌ها دیگر نمی‌توانند در پناه مصونیت باقی بمانند.

معنای فلسفی در بستر خاورمیانه

از منظر فلسفه سیاست، این رویداد یک «لحظه گسست» در تاریخ خاورمیانه است. سال‌ها این تصور غالب بود که قطر می‌تواند همزمان دو نقش متضاد ایفا کند: از یک سو شریک اقتصادی جهان غرب باشد و از سوی دیگر حامی اصلی اسلام سیاسی باقی بماند. این پارادوکس اما اکنون به نقطه بحران رسیده است.

حمله بە قطر به ما می‌گوید که هیچ حاشیه امنی برای پروژه‌های اسلام سیاسی در منطقه وجود ندارد. خاورمیانه وارد مرحله‌ای تازه شده است که در آن، حتی کوچک‌ترین کشورها اگر در حمایت از اسلام سیاسی نقش محوری داشته باشند، به هدفی استراتژیک بدل می‌شوند.

بازتاب منطقه‌ای و آینده اخوانیسم
پیام این حمله نه تنها به اخوانیسم، بلکه به کل خاورمیانه فرستاده شد. دولت‌های عربی که اخوان‌المسلمین را خطری برای ثبات داخلی خود می‌دانند، اکنون شاهدند که ضربه به قلب اخوانیسم در دوحه امکان‌پذیر است. این امر می‌تواند جغرافیای سیاسی خاورمیانه را دگرگون کند؛ چراکه دیگر هیچ مرکز امنی برای اسلام سیاسی باقی نخواهد ماند.

برای خود اخوانیسم، این لحظه یک بحران وجودی است. اگر قطر نتواند همچنان پشتیبان مالی و دیپلماتیک این جریان باشد، بخش بزرگی از توان عملیاتی و ایدئولوژیک آن فرو خواهد ریخت. در سطح کلان‌تر، حمله اخیر می‌تواند آغازگر مرحله‌ای باشد که در آن اسلام سیاسی جایگاه پیشین خود را در معادلات منطقه‌ای از دست بدهد و به حاشیه رانده شود.

جمع‌بندی

حمله به رهبران حماس در قطر بیش از یک رویداد نظامی، یک لحظه فلسفی-سیاسی برای خاورمیانه است. این حمله نشان داد که اخوانیسم دیگر نمی‌تواند بر مصونیت و امنیت قطر تکیه کند. پیام روشن است: دوره‌ی پناهگاه‌های امن برای اسلام سیاسی پایان یافته است.

قطر که سال‌ها در نقش بانک و حامی اخوانیسم عمل کرد، اکنون خود به نماد آسیب‌پذیری آن تبدیل شده است. خاورمیانه وارد مرحله‌ای تازه از بازتعریف قدرت و ایدئولوژی شده؛ مرحله‌ای که در آن، هیچ پروژه‌ای از ضربه مصون نیست و این همان معنای فلسفی این رویداد است: پایان توهم جاودانگی برای اخوانیسم در خاورمیانه.