مصاحبه: حسن شیخانی
اشاره: در سالهای اخیر در روژهلات کوردستان (کوردستان ایران)، مسئلهٔ زبان به یک جنبش فرهنگی-سیاسی تبدیل شده و این موضوع به نمادی برای خودتعریفی و دفاع از حقوق ملی بدل گشته است. کوردها در این مسئله با اشغالگری در تمامیت آن روبهرو شده و نظام حاکم را به زیر سؤال برده و دچار بحران کوردهاند. کوردهای روژهلات در فرآیندی فشرده از بیداری ملی قرار دارند و تمام تعاریف تحمیلی ملت حاکم را برای خود رد کرده و خود را بازتعریف میکنند.
اگر نگاهی به تابلوی زنده و پرجنبوجوش روژهلات کوردستان بیندازیم، زبان و مسئلهٔ زبان در این تابلو برجسته هستند و بخش بزرگ و مهمی از اقدامات و فعالیتها حول محور مسئلهٔ زبان شکل گرفته و این موضوع به کانون کار و مبارزهٔ ملی کورد در روژهلات کوردستان تبدیل شده است. در این چارچوب، روشنفکران، نویسندگان و کارشناسان حوزهٔ زبان، نقش مهمی در احیا و غنیسازی این بعد از مبارزه ایفا کرده و با نوشتهها و تزهای خود راهنما بودهاند و افق دید افراد حقطلب کورد را روشن کوردهاند. یکی از این چهرههای شاخص، «دکتر قادر وریا» است که علاوه بر سالها فعالیت و خدمت در این حوزه، رسالهٔ دکترای ارزندهای نیز ارائه کرده است. کتاب «سیاست و برنامهریزی زبانی برای حوزهٔ آموزش در روژهلات کوردستان»، که رسالهٔ دکترای ایشان است، اخیراً در کوردستان و آلمان چاپ و منتشر شد. این رساله در فوریهٔ ۲۰۲۴ در دانشگاه کویه مورد بحث علمی قرار گرفت و با درجهٔ عالی پذیرفته شد. به مناسبت چاپ رسالهٔ ایشان در قالب کتاب، این گفتگو را با ایشان ترتیب دادهایم؛ هم نگاهی به محتوای رسالهٔ ایشان میاندازیم و هم مسئلهٔ زبان و اهمیت آن برای کوردهای روژهلات را مورد بحث قرار میدهیم.
اولین سؤال ما این است که دلیل انتخاب این موضوع برای رسالهٔ شما چه بود؟ دغدغهٔ ذهنی شما چه بود و افق دیدگاهتان چه بود؟
دلیل انتخاب مسئلهٔ سیاست و برنامهریزی زبانی برای حوزهٔ آموزش به این واقعیت بازمیگردد که مسئلهٔ زبان نزدیک به یک قرن است که یکی از مسائل اصلی ملت کورد در ایران بوده است. در روژهلات کوردستان، از زمان تأسیس دولت مدرن در ایران که بنیان آن بر تعریف ایران بهعنوان کشور یک ملت و یک زبان استوار بود، ملت کورد برای بهرسمیتشناختن زبان خود مبارزه کرده است. تعریف ایران بهعنوان کشور یک ملت و یک زبان در طول این تاریخ باعث شده است که زبانهای غیرفارسی به حاشیه رانده شوند و آموزش به این زبانها که هم حق طبیعی گویشوران آنهاست و هم راهی مؤثر برای رشد و زندهماندن زبان است، ممنوع شود. بهاینترتیب، نگرانی از آیندهٔ زبان کوردی و زبانهای غیرفارسی در ایران از یک سو، و از سوی دیگر اهمیت آموزش به زبان کوردی بهعنوان راهی برای پیشرفت این زبان، انگیزهٔ من برای اختصاصدادن رسالهٔ دکترایم به سیاست زبانی در حوزهٔ آموزش بود. این سیاست زبانی که در صد سال گذشته در ایران حاکم بوده، بر پایهای ناعادلانه و ظالمانه بنا شده است. بدون تغییر این سیاست زبانی، یعنی بدون پایاندادن به سیاست تکزبانی و بدون بهرسمیتشناختن زبانهای غیرفارسی، جامعه و کشور ایران همچنان از مشکل زبان رنج خواهد برد.
بدون شک این موضوعی مهم و روزآمد است. مایلم اهمیت این موضوع را با توجه به وضعیت کنونی روژهلات کوردستان بیشتر تشریح کنید و آن را در بستر روژهلات کوردستان تعریف نمایید.
روژهلات کوردستان مساحت بزرگی دارد و چهار استان ایران را در بر میگیرد، علاوه بر این میلیونها کورد نیز خارج از این چهار استان، در خراسان و استانهای دیگر زندگی میکنند. وقتی از حقوق ملی و زبانی کوردها در ایران صحبت میکنیم، در واقع از حق مسلم نزدیک به ۱۲ میلیون نفر صحبت میکنیم.
مساحت روژهلات کوردستان بسیار بزرگتر از مساحت باشور (جنوب) کوردستان است و جمعیت کوردهای روژهلات و ایران نیز بسیار بیشتر از جمعیت کوردهای باشور و عراق است. کوردها دهها سال است که در قانون اساسی عراق بهعنوان یک ملت شناخته شدهاند و زبان کوردی در سطح عراق بهرسمیت شناخته شده و در کوردستان نیز زبان کوردی در همهٔ زمینهها زبان رسمی است؛ دانشگاه، آکادمی، دادگاه و پارلمان به زبان کوردی وجود دارد، اما بخش بزرگی از این ملت در ایران، در همسایگی باشور کوردستان، بهعنوان ملت نگریسته نمیشود، زبانشان بهرسمیت شناخته نمیشود و اجازه داده نمیشود که در مدارس به زبان کوردی تحصیل کنند.
واقعیت این است که خواست آموزش به زبان کوردی در روژهلات کوردستان، تاریخی طولانی به قدمت جنبش ملی معاصر کورد دارد. از همان زمان تشکیل «جمعیت ژیانهوه کورد» و آغاز مبارزات اسماعیل آقا سمکو (سمکو شکاک)، آموزش و تحصیل به زبان کوردی مورد توجه جنبش ملی کورد قرار گرفته است. در جمهوری کوردستان، تحصیل به زبان کوردی وجود داشته است. پس از سرنگونی رژیم شاه و تسلط جنبش ملی کورد بر بخشی از روژهلات کوردستان، آموزش به زبان کوردی برای چند سال اجرا شد. در طول چهارونیم دههٔ گذشته، درخواست آموزش به زبان کوردی، همواره یکی از خواستههای اصلی مردم روژهلات کوردستان از دولت مرکزی بوده است. میتوانیم بگوییم آموزش به زبان کوردی در روژهلات کوردستان، به یک خواست ملی و عمومی تبدیل شده است.
این جنبوجوش و فعالیتهایی که در روژهلات کوردستان حول مسئلهٔ زبان شکل گرفته را چگونه میبینید و ارزیابی شما در این زمینه چیست؟ نقاط قوت و ضعف این جنبوجوش و فعالیتها را چگونه تحلیل میکنید؟
این تلاش و مبارزهای که در روژهلات کوردستان در رابطه با زبان کوردی و هویت ملی وجود دارد، گستردهتر از آن است که آن را جنبوجوش بنامیم. در واقع به یک جنبش اجتماعی و فرهنگی چندبعدی تبدیل شده که البته مسئلهٔ زبان و هویت، بنمایهٔ اصلی جنبش و کانون اکثر خواستههای آن است. دفاع از زبان و هویت ملی و تلاشهای گوناگون برای حفظ آنها، مختص به یک استان یا منطقهٔ خاص نیست، مختص به یک قشر از مردم نیست، در همهٔ استانها وجود دارد و اقشار مختلفی نیز در آن مشارکت دارند. این خود دلیلی بر اثبات این واقعیت است که مردم روژهلات کوردستان، آگاهی ملی و زبانی بالایی دارند. آنها میدانند که آن سرکوبها و موانعی که بر سر راه زبان کوردی بوده و هست، و آن ممانعتی که از آموزش به زبان کوردی شده و میشود، باعث شده است که زبان کوردی با تهدیدها و خطرات گوناگونی روبهرو شود. برای کاهش این تهدیدها، به دو شیوهٔ اصلی مبارزه میکنند: از یک سو، یادگیری و آموزش زبان کوردی و حفظ این زبان را وظیفهٔ خود میدانند، و از سوی دیگر تلاش میکنند دولت و نهادهای آن را تحت فشار قرار دهند تا زبان کوردی را بهرسمیت بشناسند و دیگر حق آموزش به این زبان را از مردم کوردستان سلب نکنند.
من وجود این جنبش فرهنگی هویتمحور را محصول آگاهی و درک ملی مردم روژهلات کوردستان میدانم و آن را بسیار ارج مینهم. اصالت، ریشهداربودن جنبش و تداوم آن، باورمندی به ارزشهای مدرن مانند حقوق بشر، برابری، محیط زیست، دوری از خشونت، چندبعدیبودن، اهمیتدادن به گفتگو و تفاهم، توسعهٔ روحیهٔ ملی در کنار احترام و حفظ تنوعهای جامعهٔ کوردستان، اینها از نقاط قوت این جنبش هستند. در عین حال، معتقدم که بیعیبونقص نیست. برای نمونه، هنوز شمار زیادی از مردم منفعل هستند و باید برای مشارکت و بهعهدهگرفتن مسئولیت در این جنبش تشویق شوند؛ تلاشها و فعالیتها، خصلتی منطقهای دارند، عمومی و سراسری و بههمپیوسته نیستند. منظورم این است که همگی از یک منبع و مرکز، راهنمایی و رهبری نمیشوند. میتوان سازمانها و انجمنهای مدنی را بر اساس وظایف، برنامه و اهدافشان در چارچوب فدراسیونهای ویژهٔ خود، چتری برای باهمبودن و همکاری و هماهنگی با یکدیگر ایجاد کنند. بهویژه آن انجمنها، مراکز و فعالانی که زبان کوردی دغدغهٔ اصلی و مهمترین مسئلهٔ آنهاست، باید همکاری، مشاوره و اهداف و برنامههای مشترکی داشته باشند تا چارچوب یک سیاست زبانی شایسته و کارآمد را تعیین کنند و با همفکری با یکدیگر، برنامههای مشترکی برای اجرای آن تدوین نمایند.
اهمیتدادن به مسئلهٔ زبان و خدمت به زبان کوردی تا چه اندازه میتواند در ملتسازی و تثبیت هویت ملی نقش ایفا کند؟
یکی از بخشهای این رسالهٔ من، تحت عنوان «زبان و آموزش، دولت-ملت و ملت بیدولت» به این مسئلهٔ مهم میپردازد که آموزش چگونه میتواند با بهرهگیری از یک سیاست زبانی مشخص، ملت بسازد. بهعنوان مثال، «دولت-ملت ایران»، با حاکمکردن زبان فارسی در همهٔ زمینهها بهویژه در حوزهٔ آموزش، تلاش کرده است ملتهای غیرفارس را از زبان خودشان جدا کند و همگان را به یک ملت تبدیل کند که آن ملت، گویا ملت ایران است و زبانش فارسی است. منظور این است که میتوان با حاکم کردن تکزبانی در نظام آموزشی، تنوعات ملی و زبانی را از میان برد و یک ملت مشخص ایجاد کرد؛ همانطور که دولت-ملت ایران در صد سال گذشته خواسته است انجام دهد. عکس آن نیز صادق است؛ یک ملت بیدولت میتواند با رسمیتبخشیدن به زبان خود و فراهمکردن آموزش به زبان خویش، سیاست ذوبشدن در زبان و هویت تحمیلی را خنثی کند و زبان خود را که یکی از مهمترین عوامل ملتبودن است، حفظ نماید و بهاینترتیب مانع ازبینرفتن هویت ملی خود شود.
البته در این رساله از این موضوع دفاع شده است که ملتی بیدولت مانند کورد در کشوری چون ایران، برای اینکه ذوب نشود و بقای خود را بهعنوان یک ملت تضمین کند، لازم است جایگاه قانونی برای خود فراهم کند بهگونهای که هم سهمی مؤثر در ادارهٔ کشور و قدرت مرکزی داشته باشد و هم یک خودگردانی ویژه برای حفظ هویت ملی خود، اجرای حقوق ملی و اداره و حفاظت از سرزمین و شهرها و مناطق کوردستان و ساکنانش داشته باشد. مهمترین وظیفه بر دوش آن خودگردانی نیز، آموزش به زبان کوردی است که حفاظت و رشد زبان را تضمین میکند.
چقدر با این نظر موافقید که در فرآیند ملتسازی و پیش از رسیدن به آزادی، مسئلهٔ ایجاد زبان استاندارد یا یکپارچهٔ کوردی، در درجهٔ دوم اهمیت قرار دارد؟ بگذارید سؤال را اینگونه مطرح کنیم که اهمیتندادن به مسئلهٔ ایجاد زبان استاندارد در مرحلهٔ ماقبل رهایی، چقدر میتواند به فرآیند ملتسازی و اتحاد کوردها آسیب برساند؟
این سؤال بسیار مهمی است. مسئلهٔ زبان استاندارد برای ملت کورد، حساسیت ویژهای دارد و اگر با دوراندیشی و هوشمندانه با آن روبهرو نشویم، بهجای سودرساندن به اتحاد ملیمان، میتواند به منشأ اختلافات داخلی و دورشدن از یکدیگر تبدیل شود. هر زمان که از زبان استاندارد برای کوردها صحبت میشود، باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که ما نه یک کوردستان، بلکه متأسفانه چندین کوردستان داریم، یعنی دستکم چهار بخش کوردستان داریم که هر یک به کشوری الحاق شده و رژیم و سیستم سیاسی متفاوتی و غالباً ضد کورد بر آنها حاکم است. بهجز باشور کوردستان و عراق که بهطور رسمی وجود ملت کورد و زبان آن بهرسمیت شناخته شده و در قالب فدرالیسم نوعی حق خودگردانی برای کوردها رسمیت یافته است، در بخشهای دیگر و در کشورهای ترکیه، ایران و سوریه متأسفانه ملت کورد جایگاه قانونی ندارد و حقوق زبانیاش بهرسمیت شناخته نشده است.
علاوه بر این، این کوردستانها از نظر غلبهٔ یک گویش از زبان کوردی و پیشینهٔ استفاده از یک لهجه در نوشتار، تفاوتهایی دارند. برای نمونه، در شمال و غرب کوردستان، لهجهٔ کرمانجی شمالی هم گویشوران بیشتری دارد و هم پیشینهٔ نوشتار ادبی و روزنامهنگاری با آن لهجه بیشتر است، همچنین نوشتار کوردی با الفبای لاتین در آن دو بخش رواج داشته است. اما در جنوب و شرق، لهجهٔ کوردی میانی (که به سورانی معروف است) بهعنوان زبان استاندارد تا حد زیادی جاافتاده است. انتظار اینکه یک زبان استاندارد در هر چهار بخش جا بیفتد و پذیرفته شود، انتظاری نامناسب و دور از واقعیت است؛ زیرا علاوه بر اینکه هر یک از این لهجهها که پایهٔ زبان استاندارد در دو بخش کوردستان شدهاند، در بخشهای دیگر پیشینه ندارند و گویشوران کمتری دارند، همزمان سیستم سیاسی، اداری، قانونی و آموزشی نیز در اکثر این کوردستانها در دست کوردها نیست تا از طریق آنها این زبان استاندارد بر آنها تحمیل شود.
من معتقدم بهتر است در درجهٔ اول این دوگانگی استاندارد را بپذیریم، همزمان هر فرد کورد را تشویق کنیم که الفبا و خواندن و فهم زبان استاندارد دیگر را نیز بیاموزد. نسبت به انتشار نوشته و ادبیات با گویشهای مختلف زبان کوردی (خارج از آن زبان استاندارد) حساس نباشیم و با آنها مخالفت نکنیم و به آنها بهعنوان ثروت زبان کوردی بنگریم. حتی در مرحلهٔ مهدکودک و کلاس اول و دوم ابتدایی، تمرکز آموزش بر آن گویشهایی باشد که کودکان در خانه با آن صحبت میکنند، و در کلاسهای بعدی و مقاطع بالاتر، آموزش به زبان استاندارد باشد. منظورم این است که جاانداختن زبان استاندارد در کوردستان، باید با توجه به چندگویشیبودن زبان کوردی و حساسیت گویشوران آن گویشها و رفع نگرانیهایشان، مورد بحث قرار گیرد و راهی برای آن پیدا شود، نه با تحمیل. زیرا اگر با زور و تحمیل باشد، آنگاه به منبع دوری از یکدیگر و ایجاد شکاف ملی تبدیل میشود. این نیز در شرایطی که ما در مرحلهٔ مبارزهٔ آزادیبخش هستیم، بهعنوان یک زیان بزرگ بر سر ما خراب خواهد شد.
خودتان میدانید که یکی از تلاشهای رژیم ایران این است که زبان کوردی را به سطح یک زبان محلی تنزل دهد، این نیز در راستای آن است که کورد را از ملت به قومیت تقلیل دهد؛ میخواهد هم از ایجاد یک زبان یکپارچهٔ کوردی جلوگیری کند و هم گویشهای زبان کوردی را بهشکلی تحریفشده، در برابر زبان یکپارچهٔ کوردی برجسته کند. شما دراینباره چگونه فکر میکنید و این مسئله را چگونه تحلیل میکنید؟
منطق رژیمهای ایران و بهطور کلی همهٔ کسانی که از نظر فکری در دایرهٔ ایدئولوژیهای «دولت-ملت ایران» قرار میگیرند، این است که در ایران یک ملت وجود دارد و آن ملت نیز زبانش فارسی است. اگر از آنها بپرسید پس کورد و ترک و بلوچ و عرب چه هستند؟ ملت نیستند؟ زبانشان یک زبان مستقل و متفاوت نیست؟ میگویند خیر، آنها قوم هستند، زبانشان هم یک زبان قومی است، محلی (خودی) است، «گویش» یا لهجهای از زبان فارسی است، اگر شاخهای از زبان فارسی هم نباشد، باز هم زبان کاملی نیستند و نمیتوانند زبان آموزش و قانون و علم و... باشند! فقط میتوانند زبان چوپانی و کشاورزی و فولکلور باشند! ایدئولوژی آنها بر این دیدگاه نادرست استوار است که اگر ساختار جمعیتی ایران را بهعنوان چند ملت با چند زبان مختلف تعریف کنند، ایران از هم فرو میپاشد. بههمیندلیل هرچقدر برایشان ممکن باشد، ملتهای غیرفارس و زبانهایشان را تحقیر و کوچک میکنند تا فکر خود را بهعنوان ملتدانستن و قائلبودن به جایگاه ملی و زبانی مستقل برای خود و زبانشان را از ذهنشان بیرون کنند.
یکی از تلاشهای آنها این است که چیزی بهعنوان زبان یکپارچهٔ کوردی برجسته نشود و کوردها صاحب زبان استاندارد نباشند، تا بتوانند زبان کوردی را بهعنوان مجموعهای از گویشها که ارتباط مستحکمی با یکدیگر ندارند و گویشورانشان از یکدیگر نمیفهمند، معرفی کنند. در چارچوب همین تلاش شومشان، میکوشند برخی گویشها را از زبان کوردی جدا کنند و بهعنوان زبانی متفاوت تعریفشان کنند و گویشورانشان را تشویق کنند که خود را بهعنوان مردمی متفاوت از ملت کورد و گویششان را بهعنوان چیزی متفاوت و خارج از زبان کوردی معرفی کنند. برای این منظور حاضرند به شیوههای گوناگون از خود مایه بگذارند.
اینجاست که یک فرد کورد در ایران باید این واقعیت را درک کند که وقتی رژیم ایران یا روشنفکران وابسته به «دولت-ملت ایران»، به تنها یک گویش از زبانش اهمیت میدهند و جایگاهی ویژه بهعنوان یک گویش مستقل برای آن قائل میشوند، آن هم در حالی که حاضر نیستند کل زبان کوردی را بهعنوان یک زبان مستقل بهرسمیت بشناسند، نیت خیری ندارند. در برابر اینگونه تلاشها، وظیفهٔ هر فرد کورد، با هر دین و مذهبی، از هر قبیله و شهر و منطقهای و با هر گویش و لهجهای که صحبت میکند، این است که بگوید ما کوردها یک ملت هستیم و صاحب یک زبانیم که آن هم زبان کوردی است. یعنی تعصب نسبت به دین و مذهب و گویش و لهجه و قبیله و شهر و منطقه، نباید باعث شود که ما زبان کوردی و هویت ملی خودمان را در راه آنها قربانی کنیم.
با درنظرگرفتن اینکه شما یکی از چهرههای شاخص جنبش کوردی روژهلات هستید و شناختی از درون دراینباره دارید، عملکرد احزاب کوردی در زمینهٔ زبان و خدمت به زبان کوردی را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آنها اهمیت کافی به مسئلهٔ زبان دادهاند و برای یکپارچهسازی زبان کوردی تلاش کوردهاند؟ یا برعکس، خودشان عاملی برای پراکندگی و اختلاف در مسئلهٔ زبان یکپارچه بودهاند؟
همانطور که در پاسخ به سؤال قبلی گفتم، ما متأسفانه کوردستان یکپارچهای نداریم و چندین کوردستان با احزاب و سازمانهای سیاسی متفاوت و با شرایط سیاسی متفاوت از هم داریم. برای همین بدون شک در سیاست و رفتار آن احزاب و سازمانها در قبال مسئلهٔ زبان تفاوت وجود داشته و دارد. البته آن احزاب و سازمانهایی که حامل مسئلهٔ ملی نبودهاند و بیشتر خود را حزب یک طبقهٔ مشخص و حامل مسئلهٔ طبقاتی میدانستهاند، اهمیت چندانی به حقوق ملی بهویژه مسئلهٔ زبان ندادهاند، اما آن احزابی که برای رهایی کورد از زیردستی و اشغال مبارزه کوردهاند، به این دلیل که مسئلهٔ زبان و هویت ملی در کانتکست مبارزهٔ ملی و آزادیخواهانه اهمیت ویژهای دارد، اکثرشان خواستار بهرسمیتشناختن زبان کوردی شدهاند. من بیشتر در مورد جنبش ملی کورد در روژهلات کوردستان اطلاعات و تخصص دارم. حزب دموکرات کوردستان ایران نقش اصلی و رهبری این جنبش را دارد، بنابراین میتوان برای پاسخ به این سؤال، سیاست زبانی این حزب را بهعنوان نمونه در نظر گرفت. میتوانم بگویم حزب دموکرات سیاستی ملی و درست در رابطه با مسئلهٔ زبان داشته است. این سیاست زبانی در رابطه با رژیمهای ایران، خواستار بهرسمیتشناختن زبان کوردی در کوردستان و تبدیل آن به زبان آموزش و امور اداری بوده است. در داخل خود و در قبال مردم روژهلات کوردستان نیز هرچه در توان داشته برای خدمت به این زبان، بهویژه چاپ و نشر به زبان کوردی و راهاندازی آموزش به زبان کوردی، از خود دریغ نکرده است. در ادبیات مکتوب خود، نوشتن به زبان استاندارد را رعایت کرده است، و هیچگاه از تشویق مردم کوردستان برای حفظ زبان کوردی و دفاع از آن غافل نبوده است. بعد درخشان دیگری از این سیاست زبانی حزب دموکرات، دفاع از حقوق زبانی ملتهای ستمدیدهٔ دیگر ایران و همچنین حقوق فرهنگی اقلیتهای غیرکورد در کوردستان است.
آیا لازم است کوردها از هماکنون، یعنی در مرحلهٔ ماقبل رهایی، به فکر سیاست و برنامهریزی زبانی برای حوزهٔ آموزش در روژهلات کوردستان باشند؟ تلاش کارشناسان و متخصصان زبان کوردی را دراینباره چگونه میبینید؟
سؤال بهجایی است. سیاست زبانی چیزی نیست که تنها زمانی که قدرت میهن و کشور خود را در دست داریم به آن فکر کنیم. در واقع، سیاست زبانی تنها مختص دولتها نیست؛ احزاب و سازمانهای سیاسی، نهادهای اجتماعی و حتی خانوادهها نیز میتوانند سیاست زبانی داشته باشند. یک حزب همانطور که برای حوزههایی مانند سیاست و سیستم مدیریتی، حوزهٔ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، دیدگاهها و باورهای خود را تدوین میکند و به مردم معرفی میکند، لازم است در رابطه با مسئلهٔ زبان نیز، دیدگاه روشنی داشته باشد و تصمیم و مصوبهٔ مشخصی داشته باشد که راهی درست و افقی روشن را به اعضا، تودهٔ مردم خود و آن مردمی که از آن حمایت میکنند، نشان دهد. سیاست و برنامهریزی زبانی برای حوزهٔ آموزش به این دلیل لازم است که از هماکنون در مورد آن صحبت شود، چون مسئلهای پیچیده است و در میان مردم نظرات متفاوت و حتی متناقضی در مورد آن وجود دارد. اگر اکنون در مورد آن صحبت نشود، ابعاد مختلف آن مورد بحث و بررسی قرار نگیرد، سودها و خطرات هر یک از دیدگاهها و نظرات مختلف اکنون روشن نشود، ممکن است تا زمانی که به آن روز برسیم که بهعنوان کورد سرنوشت خود را بهدست بگیریم، خیلی از هم دور شده باشیم. من به نوبهٔ خود از طریق این رساله، تلاش کردهام با دریافت نظرات کارشناسان و فعالان حوزهٔ زبان و آموزش در روژهلات کوردستان و تحلیل و بررسی دیدگاهها و خوانش آنها، نقشهراهی برای حل مسئلهٔ زبان آموزش در روژهلات کوردستان و ایران تدوین کنم؛ نقشهراهی که بنیانش بر بهرسمیتشناختن چندزبانی، حقوق زبانی، آموزش به زبان مادری و خواست کنونی مردممان استوار است. این نقشهراه میتواند و بسیار لازم است که از سوی کارشناسان حوزهٔ آموزش و زبان مورد بحث قرار گیرد، نقاط قوت و ضعف آن مشخص شود و بهگونهای غنی و جامع شود که دیدگاهی مشترک و چشماندازی روشن برای آیندهٔ زبان آموزش در روژهلات کوردستان ایجاد شود.
افق حقطلبی کوردها و بهویژه تمرکز آنها بر زبان کوردی در روژهلات کوردستان را چگونه میبینید؟
راهحل مسئلهٔ ملی و مسئلهٔ زبان کوردی در ایران، به دو طرف بستگی دارد. یک طرف مردم روژهلات کوردستان، بهویژه جنبش فرهنگی و مدنی آن و احزاب و سازمانهای سیاسیشان هستند، و طرف دیگر آن قدرتی است که در تهران بر سر کار است. تا آنجا که به مردم روژهلات کوردستان مربوط میشود، من بسیار به افق حقطلبی کوردها بهویژه در رابطه با درخواست حقوق زبانیشان خوشبین هستم. آنچه بر هیچکدام از ما پوشیده نیست، آن آگاهی ملی و زبانی روبهرشدی است که در سراسر روژهلات کوردستان دیده میشود. این آگاهی انگیزهای برای آنهمه تلاش و فعالیتی شده است که بهراهافتادهاند؛ از تشکیل صدها آموزشگاه زبان کوردی، کمپین «به کوردی بنویسیم» در رسانههای اجتماعی، اهمیتدادن به فرهنگنویسی کوردی و تحقیق بر روی دستور زبان گویشهای کوردی گرفته تا مبارزه و پافشاری بر بهرسمیتشناختهشدن زبان کوردی. این تلاشها باعث شدهاند که اکثر افراد ملت ما در روژهلات به حفظ زبان خود اهمیت دهند و خطر ازدستدادن زبان کوردی و ذوبشدن در زبان و هویت ملت حاکم، کاهش یابد.
همانطور که اشاره کردم، این معادله طرف دیگری هم دارد که رژیم حاکم در ایران است. با شناختی که از آن رژیم و ایدئولوژیای که آن رژیم بر اساس آن تأسیس شده دارم، آن درک و ظرفیت را در آنها نمیبینم که به ندای درخواست برحق کورد و هیچکدام از ملتهای ستمدیدهٔ دیگر ایران در زمینهٔ زبان پاسخ دهند و جواب مثبتی به آنها بدهند. نه تنها این رژیم، بلکه رژیمهای آینده نیز اگر ایدئولوژی یک ملت و یک زبان را برای ایران داشته باشند، همچنان در برابر خواستههای ملی و زبانی ملتهای ستمدیدهٔ ایران خواهند ایستاد. بنابراین، راهحل تنها این است که مبارزهمان را تا برکناری آن رژیم و رویکارآوردن یک سیستم سیاسی که کثرت ملی و زبانی در ایران را بهرسمیت بشناسد، ادامه دهیم.