
رضا دانشجو
ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی در بدترین شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار دارد. جمهوری اسلامی که قرار بود هم دین دهد هم دنیا! حالا نه از دیانت مردم چیزی باقی گذاشته است، نه از دنیایشان!
کابوس هولناکی که کم کم دارد تمام موجودیت مردمان این سرزمین را نابود میکند. حاکمیت مبتنی بر یاوه گویی و پروپاگاند و اندیشههای عصر حجری چنان تاروپود این سرزمین را دچار بیماری لاعلاج کرده است که، درمان آن حتی با کندن این غده سرطانی و رفتن رژیم تا سالیان نیاز به سم زدایی و آفتکشی دارد.
رژیم ولایت فقیه که در تمامی این سالها بزرگترین بحران ساز منطقه و آغازگر بسیاری از جنگها چه بصورت مستقیم و چه بصورت نیابتی بوده است، اینک و بعد از سالها سرمایەگذاری بی اثر با ناکام ماندن تمامی نقشههایش، خود را یک بن بست تمام عیار سیاسی میبیند! جمهوری اسلامی که با شعار صدور اسلام و در واقع صدور ترور، جنگ و ناامنی، نیروهای نیابتیاش در آرزوی ایجاد هلال شیعی و با صرف میلیونها دلار از سرمایه و ثروت مردم ایران برای حمایت از آنها به جان منطقه انداخت، اینک با فرو ریختن دومینهوار این نیروهای وابسته چیزی جز یک شکست بزرگ را در برابر خود نمیبیند. اما این تنها بخش کوچکی از قمار سیاسی سرکردگان جمهوری اسلامی است. رژیم ولایت فقیه در آرزوی ساخت سلاح هستهای و در زیر لوای استفاده از انرژی هستهای، سالهاست در یک دور باطل با قدرتهای غربی تلاش میکند به گونهای خود را از این مخمصه برهاند. حاصل و نتیجه میلیونها دلار هزینه برای بلندپروازیهای بی دلیل رژیم دەها سال تحریم کمرشکن و شرایط نامساعد اقتصادی حاصل از آن است که، بار آنرا مردم بی گناه ایران به دوش میکشند. تحریمهایی که از نگاه سردمداران جمهوری اسلامی کاغذپاره تلقی شدهاند، سالهاست به کابوسی برای تودههای مردم ایران تبدیل شده است. این در حالی است که حاکمان تهران بی اعتنا به همه چیز، هنوز در حال زور آزمایی با غرب هستند.
جمهوری اسلامی درمانده در تعامل با دنیای آزاد نه میخواهد از توهماتی که سالهاست بنای ماهیتی خود را بر آنها استوار کرده، فاصله بگیرد، نه عملا دیگر توانی در این مبارزه بی ثمر در خود میبیند. حالا دیگر دشمن فرضی که از آغاز استقرار رژیم ولایت فقیه بخش عمدهای از گفتهها و نوشتههای سردمدارانش را شامل میشد جذابیت چندانی برای حاکمان تهران ندارد! سیاستهای دشمن ساز و بحران آفرین جمهوری اسلامی نه دوستی در منطقه و نه حامی جدی در غرب برای رژیم باقی گذاشته است. عملکرد چین و روسیه در جریان جنگ دوازده روزه با اسرائیل نشان داد که آنها در مواقع بحرانی تماشاگری بیش نیستند.
در کنار سیاستهای مبتنی بر تئوریهای توهم و دشمن فرضی، اقتصاد فلج و بیمار مبتنی بر تئوری " اقتصاد مال خر است " بنیانگذار رژیم چنان در یک فساد سیستماتیک درگیر شده است که حتی تصور خارج شدن از آن هم محال مینماید. تورم لجام گسیخته، اختلاسهای میلیاردی، رشوه و صدها بیمار ریز و درشت دیگر نفس این اقتصاد بی سامان را به شماره انداخته است!
مسائل اجتماعی و خواستهایی که سالها زیر چکمه زور و سرکوب له شدهاند، اینک در حال انفجار قرار دارند. هنجارهای دستوری رژیم با واقعیتهای جامعه امروز ایران بویژه نسل جدید هیچ همخوانی ندارد. شاید بتوان از حجاب اجباری به عنوان مهمترین مساله اجتماعی در سالهای اخیر و عرصه مستقیم تقابل میان نسل جدید و سردمداران رژیم ولایت فقیه نام برد. فقر، اعتیاد و از هم پاشیدن بنیان جامعه حاصل سیاستهای نادرست و دستوری رژیم جمهوری اسلامی است.
اما این پایان این کابوس چهل و چند ساله نیست. زیانی که رژیم جمهوری اسلامی در طی این سالها به آب و خاک و اکوسیستم ایران تحمیل کرد، به تنهایی با چندین حکومت قبل از آن برابری میکند. خشک شدن دەها دریاچه و تالاب کوچک و بزرگ حاصل سالها بی برنامگی محض و اتلاف منابع آبی و سدسازی غیر اصولی آبی باقی نگذاشته است. حالا خبر میرسد دیگر آبی برای آشامیدن هم وجود ندارد و دولت ولایت فقیه ناگزیر به جیره بندی آب است! قطعهای مکرر برق در گرمای تابستان، ناتوانی در ارائه گاز به عنوان بزرگترین تولید گاز در جهان به شهروندان خود در سرمای زمستان و اینک نبود آب! مسلما نباید از دەها مشکل دیگر حاصل از بی آبی و خشک شدن دریاچهها و تالابها به آسانی گذشت که شاید مهمترین آنها نابودی کشاورزی و بحث ریزگردها باشد. رژیمی که با وعده "آب و برق مجانی" به قدرت رسید، حالا نه برقی برای روشنایی دارد و نه آبی برای آشامیدن!
ادامه جمهوری اسلامی یعنی پایان ایران! نه از جنبه سیاسی یا حتی اقتصادی، بلکه نابودی تمام داشتههای یک سرزمین و یک جغرافیای دربند یک حکومت سرکوبگر!
در حالی که رهبر متوهم جمهوری اسلامی از زیرزمین و مخفی گاهش همچنان در حال لجن پراکنی و تهدید همه هست، همه چیز به طرز باورنکردنی در حال نابودی است. تنها راه برای فرار از کابوس، بیدارشدن و فتح دوباره خیابانهاست وگرنه نه آبی خواهد ماند و نه سرزمینی!