آرش صالح
پس از بیرون آمدن ایالات متحده از توافق هستهای و اعلام بازگشت مرحلهای تحریمها، بازار تحلیلها در این زمینه شاهد تشتتهای زیادی از خوشحالی سادهدلانه تا مخالفتهای منفعت طلبانه بود و نوعی عدم قطعیت بر آینده این تحلیلها حاکم شد. بسیار روشن است که این وضعیت بنا به سه دلیل امری طبیعی است. اول اینکه این خوشحالی سادهلوحانه امری طبیعی است چرا که گروهی از اپوزیسیون مخالف رژیم عمدتا استراتژی یا بهتر است بگوییم خلا استراتژی خود را مبتنی بر نوعی "انتظار" برای حمله یا تغییر رژیم ایران از سوی آمریکا بنیاد نهاده. پر واضح است که این حرکت باعث خوشحالی این دسته میشود چرا که فقدان یک پایه تحلیلی قوی و متکی به خود که آنها را به فرهنگ انتظار سوق داده در نهایت باعث میشود که این تحول را به عنوان یک "نشانه ظهور" تعبیر نمایند. اما ناراحتی منفعتطلبانه نیز از آن جهت قابل فهم است که وضعیت پیشین به مثابه یک سفره تازه گسترده شده منافعی را برای عدهای، از کمپانیهای اروپایی گرفته تا لابیها و محفلهایی که منابع مالیشان از سوی جمهوری اسلامی و یا وابستهگان جمهوری اسلامی در خارج از ایران تامین میشود، به وجود آورده است که بازگشت تحریمها این منافع را به مخاطره میاندازد. از سوی دیگر اما دلیل سوم به این واقعیت برمیگردد که سیاست داخلی آمریکا تا حد زیادی در این وضعیت جدید دخیل هستند و به همین دلیل به نظر میرسد که آنچه استراتژی دولت ترامپ در برابر ایران نامیده میشود توسط این سیاست داخلی به نوعی مهآلوده شده است.
اما آنچه در ورای این مباحث باید برای اپوزیسیون جدی ایران و علی الخصوص حزب دمکرات کوردستان ایران حائز اهمیت باشد تفکیک کردن فکت و واقعیات از آرزوها و آمال است. روشن است که حرکت ما در جهت نیل به اهداف و آرزوهایی مشخص است اما آنچه میتواند رسیدن به این آرمانها را دور از دسرتس نماید بیش از هرچیز عدم تحلیلی مبتنی بر واقعیات از وضع موجود است. بنابر این به نظر میرسد باید تلاش مشترک کنونی ما در به دست دادن یک تحلیل واقعبینانه از آنچه رخ داده و یا در حال رخ دادن است تحلیلی آبژکتیو و تا حد امکان تصفیه شده از احساسات و آمال شخصیمان باشد. اگر به عنوان مثال کسی "آرزو" کند که فردا آمریکا رژیم ایران را تغییر دهد، زمانی که این فرد وضع موجود را تحلیل میکند اشتباه بزرگی مرتکب خواهد شد اگر صرفا بنابر این "آرزو" تحولات کنونی را به سمت و سوی تغییر رژیم، توسط آمریکا تحلیل نماید.
لذا در چنین شرایطی باید به واقعیات و فکتهایی که از لابلای اخبار به دست میرسند بیشتر تکیه کرده سعی نماییم که در تحلیل خود فراتر از از این فکتها پیش نرویم. آنچه که تاکنون اتفاق افتاده اعلام بازگشت تحریمهای آمریکا و فشار اقتصادی بیشتر بر ایران است. اگر چه اروپا در تلاش است که بتواند آثار بازگشت این تحریمها را بر اقتصاد خود، کاهش دهد اما به نظر نمیرسد که این مساله تاثیری بر فشارهای آمریکا بر ایران داشته باشد به این معنی که بخشهای اصلی اقتصاد ایران تاثیر شدیدی از این تحریمها خواهند پذیرفت و در نهایت، جمهوری اسلامی در تامین منابع مالی جهت تداوم گرایشات توسعهطلبانه و سرکوبگرایانه خود دچار مشکلات اساسی خواهد بود.
مساله دوم، انزوای بیشتر ایران در آینده نزدیک خواهد بود. با ناکامی اروپا در تداوم بخشیدن به کارکرد توافق هستهای برای ایران و بی اثر ماندن این بازار برای اروپاییها، دیپلماسی میان ایران و جهان آزاد دچار خدشه اساسی خواهد شد و در نهایت این مساله باعث خواهد شد که سایر کشورها علیالخصوص جهان آزاد علاقه کمتری به رونق بخشیدن به دیپلماسی خود با ایران نشان بدهند. از سوی دیگر اما برنامههای بی ثبات کننده ایران، برنامه موشکی آن و سایر مشکلات جدیی که جامعه جهانی با ایران دارد، موجب میشود که جامعه جهانی در آینده، آرایش منسجم و یکدستتری علیه ایران از خود نشان دهد.
نارضایتیهای داخلی در ایران و شکافهای عمیق در هیئت حاکمه یک فاکت دیگری است که دارای اهمیت بسیار زیادی است. این مساله ایران را در وضعیت فوق بحرانی قرار داده و امکان حاکمیت برای مواجه عقلانی با بحرانهای داخلی و خارجی را به حداقل امکان رسانیده. امروزه این شکافها از شکافهای میان دو جناح به تضادها و گسستهای شدید میان کلیه هیئت حاکمه و در میان جناحهای مختلف تبدیل شدهاند. این شکافهای عمیق از دو منبع سرچشمه میگیرند اول، تقابلهای عمیق مالی رانتخوارهای وابسته به جناحهای مختلف و دوم، از کار افتادن نهادهای ایدئولوژیک و قانونیی که شالوده و نسج جمهوری اسلامی را حفظ میکردهاند هیئت حاکمه را مدام در وضعیت تقابل با همدیگر قرار میدهند. در چنین وضعیتی تحریمهای سنگین بر جمهوری اسلامی میتواند فضا را برای مردم فراهم نموده که بتوانند در مقابل حاکمیت مقاومت نمایند.
بر همین اساس به نظر میرسد که آنچه از سخنان مایک پومپئو قابل برداشت است این است که: اولا در سیاست خارجی دارای عزم جدی برای افزایش فشار اقتصادی بر ایران است و دوما این فشارهای اقتصادی فعلا تداوم خواهند داشت، چرا که شرایط دوازده گانه پومپئو برای مذاکره با جمهوری اسلامی از نظر عملی قابل تحقق نیستند. بنابر این تا کنون آنچه که رخ داده است این است که فشار اقتصادی بر جمهوری اسلامی افزایش و ادامه خواهد داشت و توطئههای جمهوری اسلامی در منطقه با رویارویی اسرائیل و عربستان مواجه خواهند شد.
اما آنچه که رخ نداده چیست؟ پومپئو مشخصا اعلام نمود که از تغییر رژیم در ایران استقبال میکند، پایان پیام. به نظر میرسد مایک پومپئو در حال حاضر تنها از تغییر رژیم استقبال میکند و هیچ نشانهای از یک برنامه مشخص برای رسیدن به آن وجود ندارد. لذا میتوان گفت آنچ که رخ نداده، ایجاد یک استراتژی منسجم برای تغییر رژیم در ایران است.
در نهایت این مسائل چه معنایی میتواند برای حزب دمکرات کوردستان ایران داشته باشد؟ اول اینکه این شرایط به نوبه خود باعث خواهد شد که فضای بیشتری برای حرکت حزب دمکرات در داخل به وجود بیاید. در شرایط ناامیدی کنونی که جامعه را فرا گرفته، جریانات و احزاب انقلابی مانند حزب دمکرات هستند که باید شمع امید را برافروخته و آنرا تبدیل به یک فانوس بزرگ نمایند. در چنین شرایطی که مردم هیچ امیدی به بهتر شدن وضعیت سیاسی، اجتماعی و معیشتی خود ندارند حزب دمکرات باید بتواند خود را به عنوان جریان قابل اتکایی به مردم نشان دهد. این روند اما زمانبر و حوصلهطلب است اما مهمتر از هرچیز این است که این مهم مستلزم تقویت "راسان" و افزایش روح انقلابی در میان بدنه و رهبری حزب دمکرات کوردستان است. بی پردە بگویم نمیشود در پای فیسبوک نشست و با بازنشر اخبار دسته چندمی که همه ما به لطف تکنولوژی ارتباطی در لحظه از آن مطلع هستیم کاری پیش برد. نمیتوان از کادرهای عالیرتبه یک حزب انقلابی قبول کرد که اخبار فلان وبسایت را در تایملاین فیسبوک خود "کپی پیست" کنند و خیال کنند که در حال انجام کاری مفید هستند. امروز همه ما باید بدانیم که رهبران ما آنانی هستند که در "کوسالان" و "قرهسقل" چراغی بر افروختند. رهبران ما شهید کاوه و شهید کمال خضری و همراهانشان بودند که خود حرکتی را شروع کردند و بی آنکه از کسی بخواهند که پشت سر آنها راه بیافتند به حرکت در آمدند و به اراده انقلابی خود جامه عمل پوشاندند. رهبران ما همه شهدای راسان هستند که متواضعانه، با دنیایی از ایمان، براه افتاند.
ما امروز باید قدم در قدمگاها و پا در جای پاهای رهبران خود، بگذاریم.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.