کوردستان میدیا: "برنارد هنری لوی" از بزرگترین فیلسوفان و اندیشمندان متعهد و مبارز فرانسوی است کە در مقالەای نوشته است "عدالت را در حق کوردها اجرا کنیم و حق آنها را به رسمیت بشناسیم".
ترجمه بخشهای از این مقالە در ذیل میآید:
احقاق حق کوردها
"برنارد هنری لوی" از بزرگترین فیلسوفان و اندیشمندان متعهد و مبارز فرانسوی است که از شهرت و نفوذ جهانی بسیاری برخوردار است.
قریب به نیم قرن است که در تمام عرصههای مبارزه برای آزادی در جهان حضور فعال دارد. در سال ٢٠١١، مجله آمریکایی "فارین پالیسی"، در ردهبندی منتقدترین شخصیتهای جهان، او را بعنوان بیست و دومین (٢٢) شخصیت بانفوذ در جهان معرفی کرده است. او که در سالهای اخیر، در حمایت از مبارزات ملت کورد بسیار فعال بوده، در سفر اخیر خود به کوردستان به دیدار کوردهای سووریە، عراق و ایران رفته و با انتشار رپورتاژ بزرگی با عنوان "عدالت را در حق کوردها اجرا کنیم و حق آنها را به رسمیت بشناسیم" که در مجله هفتگی پاری ماچ (پاریس-ماچ) که از مشهورترین و معتبرترین مجلات دنیاست، یک بار دیگر به دفاع از ملت کورد میپردازد.
١-از شرح مشاهدات خود در کوردستان سووریه شروع میکند:
از بازدید از زندان داعشیها و گفتگو با داعشیهای اروپایی گرفته تا دیدار با دختران جنگاور کورد روژآوا!
با ذکر آن گفته معروف که "کوردها دوستی ندارند به جز کوهستانهایشان"، میپرسد آیا کوردهای سوریە حتی کوهستان هم ندارند که دوست و پناه آنان باشد؟
از پایان مارکسیسم در غرب میگوید و از تبدیل شدن روژآوا به یک مأمن برای یکی از آخرین روایتها و آخرین قرائتها از مارکسیسیم؟
از دگرگونیهای اساسی در ائتلاف و عهد و پیمانهای کوردهای سوریه و گرفتار شدنشان در کنج دیوار؟
از یک گفتگوی تلفنی شبانه چهل (٤٠) دقیقهای بین ژنرال "مظلوم کوبانی" با پرزیدنت "امانوئل ماکرون" رئیس جمهور فرانسه؛ از این گفته "مظلوم کوبانی" به رئیس جمهور فرانسه و اطمینان دادن به او از اینکه برای او(مظلوم کوبانی) و همرزمانش دو چیز قابل مذاکره نیستند: "حفظ استقلال لشکر جنگاورانش و فرماندهی آنها" و دیگر این که "نیروهایش فقط به دفاع از کوردستان سوریه خواهند پرداخت و بس! به هیچ عنوان مثلا در ادلب، خود را درگیر جنگ کثیفی که جنایتکاران دمشق تصمیم آن را بگیرند نخواهد کرد".
از این جمله مظلوم کوبانی میگوید که پیشتر گفته بود: "بین ژینوساید(اردوغان) و مصالحه(بشار اسد)، ما زندگی را انتخاب میکنیم".
٢-در ادامه سفر خود به باشور میرود:
در آن طرف دجله، در کوردستان عراق، به بازگشت دوباره داعش اشاره میکند؛ به مواضع فعلی و استقرار پیشمرگان در چهل کیلومتری اربیل و از دست دادن سرزمینها و مناطق محل اختلاف و توضیحات ژنرال "سیروان بارزانی" راجع به آنها اشاره میکند؛ به فیلم "پیشمرگ" ساخته خود او اشاره میکند؛ به انتقاد از رفتار آمریکا، ماجرا این که چگونه قدیمترین دمکراسی جهان، آمریکا، سرزمین بزرگ ژنرالهای آمریکایی که در دو جنگ جهانی اول و دوم علیه نازیسم و دشمنان آزادی، پیروزمندانه جنگیده بودند، چگونه حاضر شد که چنین خیانتی را به خودش بکند؟
به دیدارش با "مسعود بارزانی" و تداعی و یادآوری خاطرات تلخ و شیرین ایامی اشاره میکند که هنوز مشعل را برادرزادهاش "نچیروان" تحویل نداده بود.
٣-در حدود و ثغور ایران، سومین کوردستان
در بخش پایانی رپورتاژ خود، "برنارد هنری لوی"، به کوردستان ایران میپردازد: "در جایی هستیم که ٣ ساعت از اربیل دور است، در شرق اربیل، یک جایی خیلی نزدیک مرز ایران. در اینجاست که سومین کوردستان، کوردستان ایران که "روژهلات" خوانده میشود، مبارزاتی در غربت دارد که در لباس یکسان پیشمرگ به انجام خدمت پیشمرگانه مشغولند".
و در آنجا، پراکنده در فضای صخرههای بکر و طبیعی کوهستان، تعدادی انسان مجهز به سلاح که با صبر و حوصله سلاحهای خود را جلا میدهند، با شب نخوابی، در مأمن و جان پناههایی از سنگ، چهل سال است که مبارزه میکنند که رژیم ملاها سرنگون گردد و از پای درآید.
این پارتیزانهای پشت جبهه که بیوقفه خود را برای یورشی که فرا نمیرسد آماده میکنند، اینها در زمره مقاومترین و سرسختترین پسشمرگهها هستند. اما این زندگی انتظار و قهرمانی صبور و خویشتندار،این حس قلبی نسبت به نبرد که دائماً به تعویق افتاده است به این تسلسل و آمدن و رفتن روزهایی که در طی آن اسلحهها به خواب میروند؛ این شبهای بیافق که در خلال دیدهبانها هیچ نمیبینند و عملا به گوشهگیران و تارکان دنیا شبیه میشوند؛ این گذر زمان که ثابت و بیحرکت شده و در این گذر زمان هیچ چیز ساقط نمیشود و نمیافتد بر زمین، مگر برف در زمستان و آفتاب هر شب؛ باد، که در روزهای خوبش، از خلال این کوهستانها، سراب صدائی را با خود میآورد که میتواند صدای چند میلیون خواهر وبرادر کورد ایرانی باشد که تحت سلطه و استیلای نظامی چکمه پوشانند؛ تمام اینها ناامید کننده است.
و اما، ناگهان، در آن طرف، پاسدارها که از دست این پیشمرگان مقاوم و خستگیناپذیر و تاخت و تازهای مخفیانه آنها به جان آمدهاند، تصمیم میگیرند به آنها ضربهای بزنند و چنین بود که سال گذشته با شلیک چندین موشک به اینجا، در کویه، مرکز فرماندهی حزب دمکرات، که این پیشمرگهها بازوی مسلح آن هستند، حمله کردند...
کوردها یک ملت فراموش شدهاند
اما این کوردها، همچون خواهران و برادرانشان که در کوردستان ایران به دار آویخته شده، شکنجه و زندانی میشوند، جزء فراموش شدهترین فراموش شدگان هستند.
در راه برگشت، در یکی از آخرین روستاهای پائین کوهستان، به یک مجموعه مغازه و بازار برمیخوریم که در آن، کالاها و اجناس مختلف، درهم برهم، با بستهبندیهای آنچنانی و زوار در رفته، روی هم انباشته شدهاند، از کامپیوتر و قوطی کنسرو گرفته تا دارو، ابزارآلات و پوشک بچه، هر آنچه که کوردستان ایران، که توسط رژیم و نیز تحریمهای بینالمللی به قحطی افتاده، برای زنده ماندن به آن نیاز دارد.
و انسانهایی به هر سن و سالی در حال بار کردن این بستهها در ماشینهای اوراقی و درب و داغونی هستند که میروند تا جاده کوهستان را در پیش بگیرند.
این کالاها و بستهها، از قلههای زاگروس، بر پشت انسانهائی و در کولههای فقر و بدبختی و زندگی بخور نمیرشان رد میشوند و به همین دلیل هم هست که به آنان "کولبر" گفته میشود...تعدادشان در منطقه به دهها هزار نفر میرسد.
اما، ما این کولبران را همچون نیروهای مقاومت میدانیم ولی از نوع گونهای دیگر؛ کولبرها جان خود را به خطر میاندازند، به چالش معبر و ردپاهای یخ زده و نیز رفتار خشن و وحشیانه نظامیچیهای ایرانی که بدون اخطار قبلی به آنها شلیک میکنند، این کولبرها ما را به یاد بوسنیاییهایی میاندازند که از طریق کوههای ایگمان، مایحتاج و کالاهای ضروری سارایو را تأمین میکردند؛ این کولبرها ما را به یاد افراد و نیروهای بینالمللی میاندازند که کوههای پیرینه را طی میکردند تا به جمهوری اسپانیا برسند...
به یکی از این کولبرها، یک پیرمرد هفتاد ساله، عزاداراز دست دادن پسر بزرگش که همراه و همکارش بود و در میان برف و بوران، یخ زد و تبدیل شد به مجسمه سنگی، به اوست که زدن حرف آخر و کلام پایانی این سفرم به کوردستان را واگذار میکنم، قبل از اینکه زنجیره انسانی باربرهای کولبر به راه بیافتند: "آیا فرزندان فرزندانم و فرزندان آنها، محکوم هستند به این زندگانی و حیات مورچه انسانی؟ آیا آنها هم، همچنان ادامه خواهند به زیستن، امرار معاش و مردن برای این تکه پلاستیک و این کارتنها؟ و چند نسل دیگر لازم است برای اینکه دیگر امید آنها، این بار سنگین و گران نباشد؟".
ملت کورد بهای بسیار گزافی بخاطر استقامت و رویای هرگز شکست نخورده یک کوردستان مستقل، آزاد و بیمرز پرداخته است.
به حق ملت کورد اعتراف کنیم. عدالت را در حق ملت کورد اجرا کنیم و حق آنها را به رسمیت بشناسیم. زمان آن فرا رسیده است.
ترجمه و تلخیص: دکتر امید ساعدی
وکیل دادگستری و عضو کانون وکلاء پاریس
نماینده حزب دمکرات کوردستان ایران در فرانسه