سوران شمسی
تقدیم به جآنهای از دست رفته در راه آزادی:
می خواهم قبل از شروع به نوشتن با شعری از زنده یاد استاد گرانقدر شیرکو بیکس شروع کنم:
شهید؛ جاودان است؛ چون کوهستان
مثل برف؛ مثل درخت؛ چون بهار و گل سرخ
شهید آبیست روان؛ تشنگی خاک را می شکند
شهید؛ آن دست و پنجههای مهربانیست؛ درد وطن را مرهم است و التیام
شهید بینایی چشمان است؛ که بر آیندهی دوردست مردماش نگران است
قامتش؛ به بلندای کوردستان !!
شهید؛ پرچم و نهاد آزادی؛
اوج موضع انسانیست
تاریخ ما بعنوان یک ملت، همواره با خون نوشته شده است، ما شاهد گورهای دسته جمعی زیادی بودهایم و برای احیای هویتمان خون دادهایم.
این شهیدان هستند که در امتداد خطی سرخ و در مسیری ممتد، تنها یک چیز را فریاد کردهاند و آن عدالت و ظلمستیزی و آزادی است.
شهدای ما در طول تاریخ گواه این هستند که ما هیچگاه زیادهخواهی نکردهایم و تنها حقمان را مطالبه نمودهایم و این حق خواستن به معنای دشمنی با هیچ کس نیست.
عاملین و قاتلین شهیدان ما بدانند که مردم ما در طول تاریخ در این جغرافیا، به بهای خون شهیدانشان ایستادگی کردهاند.
ما مصیبتهای زیادی از این دیکتاتورپیشهها در طول تاریخ دیدهایم، هراسی از کشته شدن در راه عدالت نداریم و شاهدش تاریخ ماست که در تمامی دورآنها با خون تک تک شهیدان از پیشوا قاضی محمد گرفته تا رهبران شهید قاسملو و شرفکندی نوشته شده است.
ملتی که شهادت و کشته شدن در راه آرمآنهای والای انسانی را افتخار بداند، شکست ناپذیر است. رمز جاودانگی آنان که دراین راه گام مینهند، سر تعظیم فرود نیاوردن در برابر دیکتاتور است. اما بعد از چندین و چند سال هنوز ندای آزادیی که قاضی محمد بزرگ میگفت به گوش می رسد.
آری! ما با این درد تاریخی آشنا هستیم، خون میدهیم تا زنده بمانیم. شهید میشویم تا زندگی کنیم و همانطور که شهیدان ما جاویدان همیشه تاریخاند، ما آنها را کشته و مرده نمیپنداریم، بلکه همواره حضور جاودانه آنها را قدر مینهیم و هر شهیدی که پر میکشد، ستارهای است که آسمان تاریخ ما را نورافشانی میکند.
جنبش آزادیخواهی این مردم هیچ خواسته نامشروع و غیرمنطقی نخواسته است. گویا در این کشور خواستن حق بر حق خود مردن است. با نشستن هیچ مشکلی از ما حل نشده است و نخواهد شد این جوانان برای بلند کردن فریاد عدالتطلبیشان به جهانیان جانشان را از دست دادند. آنها جرمی نکرده بودند، جرم آنها حق خواهی و عدالت طلبی و آزادی زیستی بود .
اما امروز را بیاد داشته باشید، همچون فجایع تاریخی دیگر، زخمی است بر پیکر تمام عدالتخواهان و دردی است به درازای تاریخ، تاریخی که سراسر تبعیض است. ما دردمندان این سرزمین زمانی می توانیم صلح را مزمزه کنیم که تمام مردم حقوق مساوی داشته باشند.
این آرمان ماست، ما چیزی اضافهتر از این هیچگاه نخواستهایم. ما میخواهیم در کشور همه مردم حقوق مساوی داشته باشند و رنگی از تبعیض وجود نداشته باشد.
آیا عدالت طلبی جرم است؟ آیا حق خواهی دشمنی است؟
پس چرا هیچ چیز سر جای خودش نیست؟ مگر عدالت تعریفی جز این دارد که هر چیزی سر جای خودش باشد؟ این مردم درد دارند، تا به کی باید شاهد از دست دادن فرزندانمان باشیم؟ چرا پس از هر فاجعهای همه چیز تمام می شود و هیچ وقت هیچ قاتلی معرفی نمیشود؟ این فجایع که یکی پس ازدیگری به وقوع می پیوندد، بعد از مدتی به باد فراموشی سپرده میشود.
آیا وقت آن نرسیده است که به دنبال دلیل اصلی این فجایع بگردیم؟ از این واضح تر امکان ندارد، ما را در روز روشن می کشند و تقصیرها را به گردن کسانی می اندازند که وجود خارجی ندارند.
جنبش آزادی این مردم حالا به یک حیثیت برای ملت ما تبدیل شده است، حالا دیگر برگشتن امکان پذیر نیست. به راستی باید درد را به چه کسی گفت؟ چه کسی پاسخگوی خونهای به ناحق ریخته شده این مردم ستمدیده است؟
اگر در کشور اروپایی کسی کشته میشود تمام دنیا عزا میگیرند، اگر در آمریکا خونی ریخته میشود، همه فریاد میزنند.
اما بر شهدای مظلوم ما هیچ کس نمیگرید، ما فراموش شدگان همیشه تاریخیم. کجاست رسانههایی که همیشه داد از مظلومین میزند؟ ما به جرم دفاع از حقوق از دست رفته یمان قتل عام می شویم، هر روز ما را می کشند و خون ما را می ریزند.
اما هیچ کس نمی پرسد آن مادری که فرزندش را تشیع میکند، آن پدر پیری که اثری از فرزندان رشیدش نیست، باید درد خود را به که بگوید؟ مگر اینها انسان نیستند؟ جرم اینها چه بوده که اینگونه باید بروند؟ مگر غیر از این است که اینها حقشان را میخواستهاند اما جوابشان را با کشتن دادهاند. ما پا به پای برادران و خواهرانمان گریستهایم، فریاد زدهایم و حقمان را خواستهایم.
در جایی زندگی کردهایم که هر چارسویش را ظلم فراگرفته است، به هر سو مینگریستیم تبعیض و نبودن عدالت و آزادی و حق انتخاب و حتی نبودن حق اولیه و ابتدایی در آنجا حاکم بود و وقتی که درخواست حقمان را کردیم با کشتن و ترور کردن و اعدام کردن جواب آن را دیدیم.
هدفشان این است که این مردم را از پای در بیاورند، اما روزی میرسد که انتقام تمام خونهای به ناحق ریخته شده را از این ظالمان و دیکتاتور گرفته خواهد شد همچنان که به گواه تاریخ در هر زمانی دیکتاتورها تقاص این خونهایی که به نا حق ریختهاند راپرداختهاند. و باید بدانند که روز حساب نزدیک است و باید جوابگوی این ظلمهایی که به این مردم ستمدیده کردهاند از اعدام گرفته تا ترور و هزاران ظلم دیگر باشند.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.