یوسف کرُ ، از بنیانگذاران کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن به مناسبت ٧٥مین سالروز تاسیس حزب دمکرات کوردستان ایران طی پیامی این سالروز را تبریک گفت.
متن پیام بدین شرح است:
دربارۀ چگونگیِ آغاز آشناییام، با کُرد و کُردستان و
حزب دمکرات کردستان ایران
گرامی باد ٧٥مین سالگرد تأسیس حزبِ دمکراتِ کردستان ایران
پیشگفتار
با اطلاع ازهفتاد وپنجمین سالگرد بنیادگذاری (حدکا ) درمرداد ماه، همچون یک فعال سیاسی ترکمن، لازم دیدم اشارتی کوتاه به آغازین آشنایی ام با جنبشِ مردم کردستان وحزب دمکرات کردستان ایران، بنمایم.
امیدوارم در فرصت مناسب تری، زمینۀ گفتگو وصحبت های بیشتر فراهم شود.
درابتدا هفتاد و پنجمین سالگرد بنیانگذاری حزب دمکرات کردستان ایران را بعنوان یک حزب پُرسابقه ی غیرمرکزگرا درایران ومنطقه، بهمۀ اعضای آن صمیمانه تبریک گفته، آرزوی پیروزیهای روزافزون برای حزب و مردم کردستان ایران را دارم.
جنگ خاورمیانه معروف به "جنگ شش روزه" دربهار ١٣٤٦ و نیزجنگ ویتنام موجب شد که توجه وعلاقمندی به اخبار و رویدادهای سیاسی درمیانِ جوانانِ ترکمن صحرا نیز افزایش یابد. بحث و گفتگوهای ناشی از جو مذکور نیز به نوبۀ خود باعث نزدیک شدن افراد از جمله من و زنده یاد حکیم شهنازی را براساس گرایشها و دیدگاه ها مشابه بهم نزدیک نمود (که دو کلاس بالاتر از من بود، ولی به لحاظ موفقیتهای چشمگیر درتحصیل مورد تحسین همگان بود). تبادل کتاب وسپس مطالعه کتابهای برادرش که دانشجوی دانشگاه تهران بود سطح گفتگوهایمان را ارتقاء داد و منجر شد به همکاری در راه اندازی کلاس تقویتی زبان انگلیسی و ریاضیات به علاقمندان و تجدیدی ها گردید.
تلاشهای ما با راه اندازی کلاسهای تقویتی برای دروسی که تجدیدی زیاد داشت به خانواده ها وبه محافل فرهنگی وغیره ازجمله دانشجویان نیز کشید و برخوردها بویژه در تجمعات و جشنهای عروسی و مراسم ها بیانگر تحسین و توجه ویژۀ همگان بود. صحبت ما با خیلی ها بویژه دانشجویان ازبیان کمبودها به اظهارنظر و بررسی علتها کشیده می شد. خلاصه اینکه متوجه شدیم بویژه در دانشگاه تبریز دانشجویان کرُد فعال تر و در جمع شان آگاهی و تمایلات به مسایل و رویدادهای سیاسی بیشتر است. بنابراین قبول کردیم بفکر آشنایی با جوانان آگاه کرُد بویژه دانشجویان باشیم. چند روز بعد از این صحبت ها و جمعبندی اش متوجه شدیم سپاهی دانش یکی از روستاهای کردستان است. زنده یاد حکیم بعلت داشتن خویشاوندان نزدیک درآنجا داوطلب شد با او بیشتر آشنا شود. دراثنای افزایش آشنایی ها با سپاهی دانش کرد، پدر و برادرش اصرارکردند که سال آخرمتوسطه را درتهران درس بخوانند تا دوره عالی تحصیلی را همانند برادرش دررشته پزشکی دانشگاه تهران طی کند.
ما نیز بارها بضرورت دانشجوشدن و قرارگرفتن درمحیط دانشگاه برای آشنا شدن وهمکاری با فعالین رسیده بودیم. بدین ترتیب سال تحصیلی ٤٧-١٣٤٦ را دردبیرستان متعلق به گرو فرهنگی خوارزمی آغاز کردیم. زنده یاد حکیم آدرس چند دانشجوی کرد از دوست سپاهی دانش گرفت و در اولین فرصت با آنها آشنا شد. من با یکی ازآنها بنام جعفر که دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود آشنا شدم. جالب اینکه دو سال پیش در سال 2018 در اجلاس کنفرانسی دراستکهلم با یکی دیگر از آن دانشجویان که با نام زاگرس در اجلاس اسکایپی "شورای دمکراسی خواهان ایران" شرکت می کرد آشنا گشتم.
اوایل سال ١٣٤٧ در یکی از روزهایی که بعلت نزدیک شده "روز جهانی کارگر" درباره اش حرف زدیم صحبت مان به جنگ ویتنام و دیگرمقاومتهای جهانی دربرابر تجاوزهای مخرب امپریالیستی و ضرورت مقابله با آن به بررسی الگوهای جهانی و از آنجا هم به تداوم نزدیک شدن به جنبشهای داخلی کشید. زنده یاد حکیم با تاکید بر مشابهت های فراوان دیدگاه هایمان ضرورت همکاری با مبارزان حق طلب کردستان را مطرح کرد و نظرم را پرسید. جواب دادم اگر افراد مطمئنی برای برقراری ارتباط با مبارزان آنجا را می شناسید و امکان عملی شدن باشد بیشتر و جدی تر میتوان صحبت نمود تا درباره ی آن همه مسائل که صحبت شده، جمعبندی مشخصی داشته باشیم. در جواب گفت اینکار به تلاشهای خودمان در راه تقویت اعتماد متقابل بستگی دارد و ادامه داد ارتباط مطمئن را دارم. اگر نظر موافقت دارید می توانم ارتباط را با اطمینان خاطرارتقا دهم. او با شنیدن نظرموافق من جواب داد، یک هفته بخودمان وقت بدهیم و حداقل یکبار سر بخش اول صحبت را کنیم. ولی یک هفته هم نگذشته بود که گفتگو کرده هر دو پذیرفتیم که کردستان می تواند "چانگ لی بیل" کُر اوُغلی- نام پناهگاه قهرمان داستان و دیگر مبارزان بر علیه ظلم و ستم- برای ما و مبارزان دیگرمناطق ایران هم باشد. سپس چند بیت از شعر آن داستان حماسی را باهم خواندیم .
چانگلی بیله آز غالپ دیر یتمأگه، یه تیپ یارامیزا ملحم اتمأگه اتمأگه
=فاصله مان با چانگلی بیل( پناهگاه) برای رسیدن و درمان زخم هامان کم مانده،.
*چانگلی بیل یعنی کمر مه گرفته کوه، درحماسه کرُاُغلی اصطلاحی برای پناهگاه است.
پس از اعلام آمادگی برای شرکت در جنبش کردستان و پیوستن به حدکا گفتند اوایل تابستان را درنظربگیریم و آماده باشیم. ما علاقمند بودیم بعد از پایان امتحانات آخر سال تهران نمانیم. بنابراین توافق کردیم با پایان امتحانات و آغاز تعطیلات من نمانم. زنده یاد حکیم وقتی برگشت خبرکرد برنامه حدکا با موفقیت پیش نرفته و رفتن ما هم منتفی شده ولی شرکت درکنکورقطعی نیست. و توضیح داد: اختلاف نظر با افراد خانواده بر سرانتخاب رشته دانشگاهی شدت یافته به گرفتاری بزرگی تبدیل شده است.
او یک کارتن کتاب هدیه دوستان کرُد را آورده بود، بعلاوه بستۀ ابزارهای تهیه شده درطول سال باهدف ایجاد زمینه برای پیشبرد برنامه هایی که ما تحت تاثیرانقلاب فرهنگی مائوتسه تنگ درچین اصلاحات فرهنگی می گفتیم را تحویلم داد.
توافق کردیم درهرحال برای پیشبرد برنامه های فرهنگی چون افزایش تعداد بانک کتاب، بخاطرعدم امکان ایجاد کتابخانه ترویج بازی شطرنج و ازاین دست فعالیتها همچنان پیگیری شود، و درفکر افزایش راندمان بهره گیری از فرصتها باشیم.
سال بعد زنده یاد حکیم موفق شد در رشته دلخواه اش قبول شود. ویکسال دیرت ردر ١٣٤٩ من نیز دوره عالی تحصیل را شروع نمودم بلافاصله دو نفر کرُد هم دانشکده ای را شناسایی کردم. با زنده یاد ناصح مردوخ سریع آشنا و بتدریج همدل شده همکاری را آغاز و در ١٣٥٢ هم پرونده شدم. در زندان عادل آباد شیراز با زنده یاد غنی بلوریان و نیز منصور بیدار در بند انفرادی بودم. قبل ازانتقال از آنجا با آنها فقط یکبار در آفتاب خوری ٢٠ دقیقه ای هم نوبت شده آشنایی اولیه پیدا کردم و در برابر ابرازعلاقه به مطالعه اوضاع ترکمن صحرا کتاب "اقتصاد گرگان و گنبد و دشت" نوشته ی دکتر منصور گرگانی را معرفی کرده افزودم اثر "پایان نامه" اش است. و هیأت ذیصلاح دانشگاه، پایان نامه اش را بشرط گذاشتن سه اسم مذکوربجای واژه ترکمن صحرا حاضرشدند تحویل گرفته در دستورکارشان قرار دهند.
یوسف کرُ ، از بنیانگذاران کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن
برلین ، ١١٢ اوت ٢٠٢٠