مختار نقشبندی
طی چهل سال گذشته مقالات زیادی در مورد دلایل وضعیت کنونی ایران و آینده آن نوشته شده، تقریبا موضوع اصلی همه تلویزیونهای اپوزیسیون و دنیای مجازی هم همین موضوع است و با افزایش نارضایتیهای عمومی در اثر مشکلات شدید اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و افزایش تنش میان ایران و آمریکا، امید به سرنگونی رژیم بیشتر از هر زمانی است اما بحث اصلی مردم فردای پس از رژیم اسلامی است. آیاجنگ داخلی و سرنوشت سوریه را در پیش داریم؟ آیا حقوق ملیتها و اقلیتهای مذهبی رعایت خواهد شد یا بازهم تبعیض و ستم؟ آیا همه شهروند درجه یک خواهیم بود یا عدهای ملیت برتر و صاحب خانه و بقیه مهمان؟ آیا بازهم داستان ژن خوب تکرا خواهد شد و سرنوشت کشور و مردم به یک نفر یا یک گروه گره خواهد خورد؟ آیا ایران به چند کشور کوچک تقسیم خواهد شد؟ آیا ملیتهای ایرانی حق تعیین سرنوشت را دارند؟ منظور از حق تعیین سرنوشت چیست؟ آیا تغییرات مثبتی را شاهد خواهیم بود یا همچون انقلاب سال ١٣٥٧ از چاله به چاه خواهیم افتاد؟ بدون شک جواب سوالات بالا را مردم با انتخابشان خواهند داد چون هر ملتی خود سرنوشت خود را تعیین می کند، ما نتیجه آنچه هستیم که مردم ما قبل و بعد از سال ٥٧ انتخاب کردند، در آینده هم ما هم برای خودمان و هم نسل بعدی اینده را خواهیم ساخت، اما باید همه چیز را روشن برای مردم بیان کرد تا با آگاهی تمام سرنوشت خود را تعیین کنند نه مثل سال ٥٧ در دام عوام فریبان گفتار شوند، با توجه به ساختار ایران و گذشته و حال آن اجبارا ٣ راه بیشتر پیش رو نداریم که مردم باید از آن آگاه شوند تا با دقت گام بردارند، در ادامه با توجه به محدودیت یک مقاله به اختصار به برسی این موضوع خواهیم پرداخت.
متاسفانه بخشی از اعضای اپوزیسیون بر اساس آرزوها و خواسته هایشان و حتی کینه و نفرت نسبت به ملیت و یا حزب و گروهی مسائل ایران را برسی و تحلیل و برای آینده برنامهریزی می کنند در حالی که اگر قواعد دنیای سیاست و واقعیات ایران در نظر گرفته نشود هر تحلیلی اشتباه از کار در خواهد آمد، بحث سیاسی و تحلیل و راه کار باید بدون تعصب و احساسات باشد تا بتوان با توجه به واقعیات شرایط پیش رو را پیشبینی و خود را برای آن آماده کرد، برای نمونه چند مورد را ذکر می کنیم، ١) نه آمریکا و نه اروپا مسائل حقوق بشری در اولویت نه اول و نه دوم آنان نبوده و نیست و اقتصاد و امنیت برای آنان بر هر چیزی مقدم است ٢) چند تکه شدن یا یک پارچگی ایران لزوما به نفع یا ضرر آمریکا و اروپا و چین و روسیه نیست و آنان بر اساس شرایط روز و منافع ملیشان موضع گیری میکنند ٣) کشورهای عربی و پاکستان و ترکیه و اسرائیل لزوما دشمن ایران نیستند و سیاست خارجی ایران است که میتواند از آنان دشمن یا یک رقیب یا یک شریک بسازد ٤) در ایران ملیتهای مختلفی وجود دارند و خواستههای مشخص ملی هم دارند و روز به روز احساسات ملیگرایانە هم در حال افزایش است، این مردمان که حدود٧٠ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند را چه ملت بنامیم و چه قوم این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که این مردمان دیگر تحمل نخواهند کرد شهروند درجه دوم باشند، اکثر هموطنان کورد، عرب، بلوچ، آذری و... ساکن اروپا و آمریکا و دیگر کشورها عضو یا هوادار احزاب و گروهایی هستند که از خواستههای ملی آنان حمایت میکند، برای نمونه به جرات میتوان گفت بیش از ٩٠ درصد هموطنان کورد ساکن کشورهای غربی عضو یا هوادار یکی از احزاب کوردستان ایران هستند و در دنیای مجازی یا با حضور در مراسمهای مختلف از این احزاب حمایت کردهاند و پاسخ مردم کوردستان به اعتصاب سراسری در پاسخ به اعدام و موشک باران مقرهای حزب دموکرات نمونهای دیگر از حمایت گسترده مردم از این احزاب و خواستههای آنان است.
ایران سوئیسی در خاورمیانه، ایرانی با یک سیستم غیرمتمرکز و سکولار که همه شهروند درجه یک و برابر باشند، همه زبانهای کشور رسمی باشند، در کنار حکومت و ارتش و پرچم مشترک همه ملیتها دارای نوعی خودگردانی جغرافیایی باشند، همه در کنار افتخار به ملیت و پرچم منطقهای خود به ایرانی بودنشان افتخار کنند و با استفاده از همه امکانات تمام ایران و با مدیریت بومی مناطق رشد سریع اقتصادی و پیشرفت را آغاز کنیم، عدهای این را روئیایی بیشتر نمیدانند و میگویند ما نمیتوانیم مثل کشورهای پیشرفتهای مثل سوئیس باشیم و ما فعلا به یک دیکتاتور و حکومت مرکزگرای مقتدر نیازمندیم تا ایران را سر و سامان بدهد! درست است که با توجه به جو سیاسی ایران و وضعیت اپوزیسیون صحبت از یک سیستم غیرمتمرکز پیشرفته بیشتر به روئیا نزدیک است تا واقعیت اما باید از خودمان بپرسیم که آیا میخواهیم برای ساختن آیندهای بهتر هم برای خودمان و هم فرزندانمان و نسلهای بعدی گامی برداریم؟ آیا اصلا گزینه ی بهتری داریم؟ آیا دوباره میخواهیم تجربه نا موفق سیستمهای مرکزگرا و دیکتاتورهای قدرمند را تجربه کنیم؟ آیا نباید مثل یک انسان از تجارب بقیه انسانها در کشورهای پیشرفته استفاده کنیم؟ آیا مردم ما لیاقت یک زندگی بدون جنگ و فقر را ندارند؟ ایران را سوئیس کردن به خودی خود یک گزینهی اجباری برای آینده ایران نیست اما در غیر حرکت به سوی سیستمهای غیرمتمرکز چیزی جز جنگ داخلی و ادامه مشکلات پیش رو نیست.
در هر کشوری که تبعیض وجود داشته امنیت و رشد اقتصادی آن کشور به نسبت تبعیض تحت تاثیر قرار گرفته، رژیمهای دیکتاتوری تنها با هزینه فراوان و امتیاز دادنهای پیاپی قادر به سرکوب صداهای حقطلبانه شدهاند و در مواردی هم آنچنان تبعیض و ظلم شدید بوده که مردم حاضر بودهاند که به هر بهاء و هزینهای به تبعیض پایان بدهند، بشار اسد توانسته بخش بزرگی از مخالفین را سرکوب کند اما در قبال ویرانی گسترده و باز شدن پای نیروهای خارجی و از بین رفتن استقلال سیاسی کشورش، در ایران کنونی هم که تبعیض گسترده ملیتی و مذهبی وجود دارد تا کنون هزینه زیادی صرف سرکوبی مردم شده است و با ادامه این وضعیت روز به روز شکاف اجتماعی بیشتر خواهد شد و حتی اگر رژیم به زودی هم سرنگون نشود ادامه این وضعیت باعث شعلهور شدن آتش زیر خاکستر خواهد شد. پس از سرنگونی رژیم اسلامی ملتهای ایران به هیچ عنوان تحمل نخواهند کرد که زبان و فرهنگ و حقوق آنان توسط زبان و فرهنگ حدود ٣٠ درصد جامعه ( ملت فارس ) به حاشیه رانده شود، در این شکی نیست که مناطق فارسنشین هم به دلیل سیاستها و برنامههای اشتباه رژیم دچار مشکلات فراوانی شدهاند و هموطنان فارس زبان بسیاری در رنج و فقر زندگی میکنند اما مقایسه مناطق فارسنشین با دیگر مناطق ایران نشان از تبعیض گسترده ملیتی در ایران دارد. یک آلمانی ساکن كشور سوئیس بیشتر به سوئیس علاقه دارد تا کشور آلمان آیا آذری ها و اعراب و کوردها و بلوچهای کشور ما هم چنین هستند؟ آتش تبعیض گسترده چه با ادامه عمر این رژیم و چه در فردای پس از سرنگونی آن شعلهور خواهد شد و نباید فراموش کرد که در منطقه به علت سیاستهای رژیم اسلامی کسانی وجود دارند که آمادهاند تا بنزین روی این آتش بریزند، بحث بر سر ترساندن مردم از سرنگونی رژیم و بروز درگیری نیست بلکه بحث بر سر از چاله به چاه نیافتادن است و باید از هم اکنون با برنامه گام برداشت وگرنه فردا دیر است.
موکول کردن تعیین سیستم سیاسی ایران به فردای پس از سرنگونی رژیم یک اشتباه بسیار بزرگ است و تنها کسانی که در فکر عوام فریبی و سپس غصب حکومت و تبعیض و سرکوب هستند از برنامه ریزی و پیشنهاد سیستم سیاسی برای فردا پرهیز میکنند، باید همه گروههای اپوزیسیون به روشنی برنامههای خود را با مردم در میان بگذارند تا اشتباه ٤٠ سال پیش تکرار نشود، آقای خمینی هم در پاریس حرفهای زیبایی میزد که پس از بازگشت به تهران در عمل ١٨٠ درجه متفاوت عمل کرد، انتخاب بین ٢ گزینه سلطنت و جمهوری اسلامی یک کار غیردموکراتیک بود و برای آینده هرگز نباید این اشتباه تکرار شود.
یک سیستم غیر متمرکز در کنار رعایت حقوق همه مردم از نظر اقتصادی و امنیتی هم گزینه بهتری از یک کشور مرکزگرا یا چند کشور کوچک در این خاورمیانه آشفته است، احساس هموطن بودن و علاقه به کشور با زور و تبعیض به وجود نمی آید بلکه برعکس هم زیستی مسالمتآمیز و برابری و عدالت رمز اتحاد و موفقیت است، از مرکزگرایان میخواهم به این مساله فکر کنند که یک هموطن آذری، بلوچ، عرب، کورد و حتی هموطنی از اقلیتهای مذهبی ساکن کشورهای غربی هیچ ریشه تاریخی و فرهنگی با آنان ندارد اما چون در برابر قانون با ساکنان آنجا یکسان است و هیچ ظلم و تبعیض سیستماتیکی به او نمی شود به آن کشور علاقه دارد و با امید برای آینده بهتر تلاش می کند پس چرا اگر در ایران که کشورش است همه حقوق او رعایت شود به آن عشق نورزد؟ تا دیر نشده باید اقدام کرد، با در نظر گرفتن واقعیات ایران و تشکیل ائتلافی گسترده از همه اپوزیسیون میتوان قبل از آنکه رژیم اسلامی با سیاستهای اشتباهاش ایران را وارد یک جنگ ویرانگر نکرده رژیم را سرنگون کنیم و با برنامه و اتحاد و برابری به رنج مردم پایان دهیم، تا دیر نشده باید اقدام کرد.
محتویات این مقالە منعکس کننده دیدگاه و نظرات وبسایت کوردستانمیدیا نمیباشد.