کوردستان میدیا

سایت مرکزی حزب دمکرات کوردستان ایران

زندگی برای مبارزه

12:31 - 5 فروردین 1402

پرویز جباری

این سرزمین آزاد خواهد شد؛ این رنسانس که ریشه در مفهوم تاریخی، آزادی در فرهنگ و هویت­خواهی کوردی دارد با تمام آثار بنیادی آن در جامعه پویا، مقاوم و مبارز کوردستان و ایران در حال شکلگیری می­باشد. درنوشتار قبلی به جنبش انقلابی ژینا در کوردستان و همچنین با نگاهی به گذشته و پرداختن و بازخوانی سیر تاریخی مبارزات به موضوع " مبارزه برای زندگی " پرداختیم. در تداوم شکلگیری و نهادمند شدن این مبارزه با چهرەهای مختلف در سطح عمودی و افقی، جامعه  گام در راهی گذاشته است که می توان آن را  امروز " زندگی برای مبارزه " نام نهاد. این تنها یک نام نیست، بلکه این زندگی نوین در سایه بیداری و زایش جدید جامعه در پی جنبش انقلابی" گفتمان ژینا " می باشد. فضای عمومی امروز در ایران در مسیری افتاده است که نمی توان دو مفهوم " زندگی برای مبارزه "  یا  "مبارزه برای زندگی"  از همدیگر را که در بستر یک رنسانس انسانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرار گرفته است تفکیک نمود.

 در گام اول ما با فوران و زایش حرکتی مواجه شدیم که ریشه و زمینه آن به تاریخی طولانی از مبارزه برای آزادی، هویت و برابری در کردستان بر می­گردد. ما دوباره اما با نگاهی نو، منتها با ریشه و برگرفته از معرفت و هویت کوردی گام در قدم اول گذاشتیم. اما در عین حال این راه در بستر مبارزه برای زندگی که همان تبلور، ظهور و تجلی فریاد و خروش جامعه انسانی پویا در کوردستان است شکل گرفت. در مدت زمان کوتاهی در قالب یک گفتمان تاثیرگذار و معنابخش  ایران و بیرون  از مرز های جغرافیایی ایران را در بر می گیرد. انقلاب ژینایی، الهام گرفته از عناصر گفتمانی پویا و معنابخش تاریخی " ژن ، ژیان ، ئازادی " می باشد که جامعه به عنوان پدیدەای زنده برای ملات اولیه و پایدار زندگی و مبارزه به آنان نیاز دارد. این معنا، خود همان گام اول، مداوم و نهایی در این مسیر بود که مبارزه را روشن کرد و با ورود به ساختار ذهنی لایەهای جامعه در قالب زندگی روشن  خواهد ماند. گامی بلند، سیال، مدام و عمیق که در تداوم سازنده و پیشرونده خود گامهای دیگر را در پی خواهد داشت. گامهایی استوار و تاریخی با ارزش و معنای نو برای زندگی و نیز معطوف به خلق زندگی­ای  که مناسب با کرامت و ارزش انسانی باشند. این مبارزات که از تاریخ مبارزات یک ملت نشات گرفته است در تداوم و هدف خود آزادی سایر ملتها را فریاد می زند. این مبارزه با جهتگیری به سوی تفسیر دیگری از تاریخ مبارزات انسان برای بنا کردن زندگی در یک جامعه دموکراتیک خود را معرفی می­کند. حرکتی نو در جامعه ای با ایدئولوژی کهن، قیام و مبارزه ای عمیق با بهره گرفتن از مفاهیم معنا بخش در برابر نظامی ارتجاعی، واپس گرا، سنتی و در تضاد با مفهوم و معنای مدرن با تاکید بر عنصر انسان امروز در ایران در جریان است. این مبارزه در سرزمینی آغاز شد که مبارزه برای هویت، آزادی، عدالت و مبارزه با استبداد یک سنت و پیشینه تاریخی طولانی دارد. این سنت مبارزاتی با پشتوانه تاریخی، فرهنگ  و روحیه و نظم درونی خود را دارد. نظم درونی و هویتی که با در اختیار داشتن مفاهیم، تجربه ها، حافظه های فردی و جمعی  در مبارزه، می تواند به آسانی بستر و زمینه های مبارزه و مقاومت را روشن نماید. قیام با هویت درونی، مقاومت و آزادی خواهی در این سرزمین سیر و سرگذشت طولانی دارد، تا آنجا که مبارزه در این میان برای نفس مبارزه نبوده است، بلکه مبارزه برای بازستاندن زندگی به تاراج رفته از سوی ستمگران و بیگانگان بوده است.

 از همین منظر است که این مبارزه با بهره گرفتن از عناصر غنی گفتمانی خود توان جذب نیرو، افکار عمومی، انرژی، صدا، میدان و خون جدید را برای رگهای خود دارد. در گام اول جنبش انقلابی، مبارزه برای زندگی آغاز می شود. معنایی که این مبارزه به زندگی می دهد در کوران این حرکت گسترده به صورت سیال و نامحسوس، زندگی خود می شود بستر و ظرف مبارزه. مبارزه در قامت زندگی و زندگی در قامت مبارزه ظاهر می شود، تا زندگی به تاراج رفته را دوباره برای زندگی بازپس بگیرد. این سنت جدید و نویی است که از یک جامعه، فرهنگ، سرزمین و جفرافیای تاریخی و مبارزاتی به حوزه تفکر، اندیشه و اجتماع انسان امروزی داده می­شود. چیزی که در سطح گسترده در جوامع استبدادی، ارتجاعی و ایدئولوژی‌زده خلا آن بسیار محسوس می باشد. این قیام اجتماعی می­آید تا با پیشاهنگی خود، طرحی نو در اندیشه مبارزاتی و فرهنگ سیاسی مبارزاتی خاورمیانه در حوزه اجتماعی، تاریخی و تحول انقلابی ایجاد نماید. ما از هر جهت به خوانش این تحول ویژه در بسترهای مختلف نیاز داریم. گام اول در تداوم خود با عناصر درونی زندگی اجتماعی انسان در حوزه­های مختلف در پیوند درونی و سیستماتیک می­باشد. این پیوند و ارتباط بی شک در خروجی و نتایج گام اول به روشنی مشهود و از یک رابطه منطقی و لوژیک تبعیت می­کند. این پیوند، وابستگی و تسری تا آنجا پیش می­رود که زندگی مطالبه شده خود تبدیل به هویت و تابلوی مبارزه و مقاومت می شود. در تداوم این روند مبارزاتی است که مبارزه، سایه و حضور معنایی و هویتی خود را در زندگی می­بیند. این دگردیسی ما را به مرحله­ای می­رساند که بر پایه­هایی از معنا، مفهوم، هویت و گفتار، آزادی و زایش نو بنا گردیده است. مرزی سیال، ژله­ای و نامرئی میان زندگی و مبارزه شکل گرفته است که این دو معنا همدیگر را به شکلی غلیظ پوشش می­دهند تا آنجا که برای ناظر بیرونی کار تفکیک آنها بسیار سخت و پیچیده می­شود.                             

در این تحول صورت گرفته، انرژی آزاد شده، ساختار ذهنی جامعه را تا اندازه­ای تکان داده است، مبارزه را رهبری، هدایت و تغذیه می­کند. تمام عناصر مبارزه به نوعی در چیدمان خود، جای خود را چنان پیدا کرده­اند که معنا و مفهوم جدیدی به زندگی می­بخشند. این آرایش عناصر مبارزاتی به شکلی  قرار می­گیرند تا به یک جهت  هدایت شوند، نظمی درونی و معطوف به تغییر بنیادی در گفتمان کلان و ایدئولوژیک نظام حاکم در حال جریان می­باشد. این همان نتیجه خروجی جنبش اتقلابی است که دوباره زندگی و مبارزه را برای زندگی به هم پیوند داده است. زندگی، همان زندگی که نقطه هویت، بقا، معنا و ضرورت بودن را برای ما دارد و ما خود را در درون آن معنا، تفسیر، بیان و هویت­بخش می بینیم. در طی این سالها که استبداد دینی بر سرنوشت ما چیره شده است، با افکار، رویه، رفتار و سنت استبدای که توجیه دینی و فقهی آن را پوشش داده است زندگی را در تمام ابعاد مادی و معنوی از جامعه و حیات انسانی دریغ کرده است. زمانیکه ما از یک مرز نامحسوس در مبارزه برای زندگی عبور می کنیم، زندگی معنا، مفهوم و حس خاصی پیدا می­کند.                                                      

 این همان ورود جامعه و نطم درونی آن به رنسانس جدیدی است که می­توان آن را " زندگی برای مبارزه " دانست. این برزخی از بیداری و پوست­اندازی نظم و ارزشهای کهن است که جامعه را به حرکت در آورده است. به نوعی می­توان گفت: در این برزخ " زندگی برای زیست"، زنده ماندن و زندگی برای زندگی صرف نیست. بلکه  تحول و بیداری که در گفتار و رفتار افراد جامعه نمایان می­شود به زندگی معنایی از ارزشهای پایدار و ابدی که با اخلاق، آگاهی و کرامت انسانی در پیوند قرار می­گیرند، ارتباط دارد. تا آنجا که افراد و جامعه  زندگی خود را مدیون مبارزه و ایستادگی دیگران می­دانند. زندگی با معنا، هویت، رمز و مسئولیت پیوند پیدا می­کند. این تحول و دگرگونی سبب می­گردد که زندگی بیشتر از گذشته میل به سوی مبارزه، ایستادگی و پاسداری از دستاوردهایی نماید که برای آنها مبارزه کرده است. در چنین فضایی، گفتمانهای کلان یا مرده­اند یا بدترین مرحله از پذیرش و اقناع را از طرف جامعه دارند. ارزشهای متافیزیک، عقیدتی و دینی در مفهوم و معنای زندگی به پایینترین میزان خود می­رسند. ارزشهای انسانی، سکولار و اجتماعی که دارای بار مثبت و موثر می­باشند حضور پررنگ و فعالی برای جنبش زندگی دارند. در کنار این فضا، رهبران کاریزما که از سنت دینی و آموزه های اسلامی با قرائت شیعی که گفتمان و مشروعیت خود را از دین و اسلام سیاسی می­گیرند به صورت گسترده غایب هستند. در این گفتمان و معنابخشی آن به مفهوم زندگی هیچ کس سایه خدا و یا نماینده خدا بر روی زمین نیست. در این زندگی که برای آزادی و مبارزه در جریان هستش ارزشهای ضد زندگی دود شده­اند و به هوا رفته­اند.                                                               

 زندگی بر اساس بنیاد درونی و هویت واقعی زندگی بنا گردیده است که معطوف به مبارزه برای حفظ و پیشبرد زندگی انسانی را دارد. در زندگی  که مبارزه را فریاد می­زند سه پایه­ زبان، دین و شاه و شیخ وجود ندارند. این سه پایه در تجربه و سابقه سیاسی و حکومتی خود تاراج کننده زندگی و زیستگاه انسان و پیرامونش بوده­اند. در این زندگی که مبارزه را برای خود زندگی و شکوه و فضیلت انسانی مد نظر دارد، هیچ کدام از ارزشهایی را که استبداد و ارتجاع آنان را بنا کرده­اند بر انسان و زندگی و آزادی­اش برتری ندارند. خاکی که حامل نفی و اسارت انسان، آیینی که بر انسان حامل اسارت و تحقیر و تاریخ جعلی که حامل بندگی و بی­هویتی انسان باشد در هر روایتی در زایش زندگی جدید که از مبارزه به دست آمده است جایی ندارند. در فضای خلق شده در پی شورش انقلابی ژینا در ایران، زندگی هویت جدیدی پیدا کرده است که عنصر مبارزه با بهره گرفتن از گفتمان بنیادی این جنبش از هر جهت نظام و ایدئولوژی ولایی را به چالش می­کشد. زندگی خود را مدیون مبارزه می­بیند لذا خود را متعهد و ذوب در مبارزه می­داند. معنای جدید زندگی  که شکوه و فضیلت خود را  به افراد و جامعه داده است خود را مدیون مبارزه می­بیند. بنابراین در این مرحله، بقا و هویت خود را در مبارزه می­بیند. این مساله باعث می­گردد که رژیم دینی ،عناصر و هویتهای معنایی جامعه که افراد و گروەهای اجتماعی هستند را مورد تهدید، حمله و انتقام به شیوەهای مختلف قرار دهد. این موضع باعث می­گردد جامعه خواهان تغییر بنیادی و مفهومی در ایران، همواره در تضاد و چالشی بی وقفه با رژیم باشد. ترس حاکمیت از مردم و گفتمان پویای آنان که زندگی خود را در مبارزه بازتعریف می­کند باعث شده پیکره، هویت و ماهیت نظام به مرز از هم  پاشیدگی نزدیک شود. از سوی جمهوری اسلامی با قرائتهای اسلام حکومتی برای بازگشت به نظم مطلوب، زندگی مورد تهاجم، مرگ و تهدید قرار می­گیرد. زندگی در تلاش است تا بیش از هر زمانی هویت و تعریف خود را در سایه مبارزه باز تعریف کند. این موضوع یک تهدید پایدار برای نظم فقهی و ایدئولوژی سیاسی جمهوری اسلامی می­باشد. در چنین فضایی از زندگی، همه چیز برای مبارزه، در درون خود زندگی به جوشش می­آید. آنچه غریزە و عشق انسانی به ماندگاری است در کالبد زندگی ریخته می­شود. آدمی با نفس عشق و سلامت درونی که از عنصر طبیعی حیات پیروی می­کنند به حرکت در می­آید تا زندگی را برای مبارزه دوباره با دیکتاتور و نظام ارزشی آن بازخوانی کند. در این دگردیسی نگاه به زندگی که هویت خود را از مبارزه وام می­گیرد در همان بستر و مسیری قرار می­گیرد که خود می­خواهد ظرفی برای مبارزه باشد تا به کمال درونی و معنایی خود برسد. بر این اساس خوانش انسان درگیر با تحول سیاسی ـ اجتماعی  در پی جنبش انقلابی ژینا از زندگی بر محوری قرار می­گیرد تا بتواند مبارزه را زنده نگه دارد. تداوم و ادامه مبارزه در شکلهای مختلف از راه عناصر درونی تا آنجا که زندگی معنا یافته امروز یک تعهد است نسبت به روح  کارکرد  مبارزه برای انسان. چرا که مبارزه ژینایی در یک سرزمین تاریخی دوباره به زندگی نفس، تعهد، هویت و معنا می­بخشد. همان نفس و معنایی که جوشش، خروش، خیزش و شورش مقدسی را به پا می­کند که هر آنچه ارزش و تقدس کاذب است را به سخره می­گیرد. این پروسه وارد یک رقص پرومتایی می­شود که درصدد بازخوانی زندگی به تاراج رفته و رمز گشایی از فرهنگ ژینایی می­باشد تا جامعه­ای را بنا کند که در آن زندگی را از راه دین فقیه محور، استبداد دینی و سلطنتی، ایدئولوژی مذهبی، ارتجاع ولایی و شاهی، تحقیر و تبعیض گفتمان هزارەگرایی و ایرانشهری پاکسازی کند. امروز این زندگی است که خود را در درون زندگی، خود را برای مبارزه و مقاومت معنا و تفسیر می­کند. از یک سوی دیگر همین مقاومت و بازگشایی رمز و معنای زندگی است که از هر سو مورد تهاجم و شبیخون دشمنان زندگی قرار می­گیرد.