د. کامران امینآوە
با توجه به تفاوت و رنگارنگی بینشها و انتظارات نیروهای گوناگون سیاسی، صنفی و مدنی، مشکل بتوان ائتلافی فراگیر، دربرگیرندەی همەی جریانات سیاسی و مدنی ایران در چارچوب یک منشور و کارپایەی مشترک به وجود آورد. با این وجود، میتوان و بایست نیروهایی که اهداف مشترک استراتژیک دارند در پیرامون یک رشته خواستهای محوری و مهم گرد هم آیند و به پراکندگی زیانبار نیروهای انقلابی پایان دهند. در این میان پایبند بودن به چند نکته اساسی و گرهی همانند فدرالیسم، سکولاریسم، پلورالیسم سیاسی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و کثیرالملله بودن ایران میتواند نقش مهمی در نزدیکی آنهایی ایفاء کند که خواهان به وجود آوردن ایرانی دمکراتیک هستند.
یکی از موارد سوءاستفادە از جنبش ژینا "زن، زندگی، آزادی" میدانداری و یکه تازی نیروهای هواخواه رژیم واپسگرای شاهنشاهی در خارج از کشور است. در این میان، تلویزیونهای "ایران اینترنشنال" و "من و تو"، چونان بنگاەهای آوازهگری خانوادە پهلوی، نقش بسیار مهمی را بعهدە گرفتهاند. این تلویزیونها، همنوا با هواداران رژیم پهلوی، با تبلیغ و نمایش دنیایی رویایی از بهشت موعود سلطنت طلبان، با سپیدنمایی سیاهکاریهای خاندان سلطنتی، ضد ارزشها را بر جایگاه ارزشها مینشانند. در اینجا، قلمفرسایی دربارەی تبهکاریهای رژیم پهلوی پدر و پسر ضروری به نظر نمیرسد، چرا که بر پایه مدارک و اسناد موجود، در دهەهای گذشته به اندازە کافی به آنها پرداخته شدە است. امروز چنین مینماید که برای برخیها، اعمال حکومت جمهوری اسلامی ایران بسان ضرب المثل معروف فارسی "صد رحمت به کفن دزد اولی" شدە است، چرا که کارگزاران واپسگرا و آزادی کش ج. ا. به واقع روی شاە و نیروهای سرکوبگر آن دوران را سفید کردەاند.
سینه چاکان رژیم سرنگون شدەی پادشاهی، گاە و بیگاە در فضای مجازی و رسانههای وابسته به خود، نعل وارونه میزنند. به دیگر سخن، در پی گناهکار خواندن میلیونها نفر از مردم آزادیخواە ایران و به ویژە چپها و انقلابیونی هستند، که در مبارزە با حکومت شاهنشاهی زیر پرچم آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی نقش انکارناپذیری داشتند و در این راه به جان کوشیدند و قربانیهای بسیار دادند.
گمان میرود که این مشاطەگران سلطنتخواهی، علت اصلی نیرو گرفتن نیروهای مذهبی در ایران را به طاق نسیان سپردەاند. انگار دیکتاتوری فردی، آزادیکشی و به بند کشیدن و کشتار آزاداندیشان جزء جداییناپذیری از سرشت نظام پهلوی نبوده است. انگار آن دوران، دوران رفاه و شکوفایی دمکراسی بوده است و حال تنها مشتی ناسپاس و نمک به حرام، به ناروا سازمان ساواک را متهم به شکنجه، بستن دهان و شکستن قلمها میکنند.
هرگز نباید یک دم از یاد برد که رژیم پهلوی به خاطر خصلت ضد چپ خود، در همەی دوران حیاتش برای روحانیون واپسگرای ایران میدان باز میکرد و برای پشتیبانی از آنها سرمایهگذاری میکرد. همین امر زمینهساز آن شد که روز به روز تعداد مساجد و تکایا و طلبهها و عمامه به سرها و اهل منبر و محراب بیشتر و بیشتر شود. حال باید به هواخواهان پهلوی که حکومت خمینی را بلای جان ایران معرفی میکنند خاطر نشان ساخت که به گفته زنده یاد داریوش همایون، قائم مقام دبیرکل حزب رستاخیز و وزیر اطلاعات و جهانگردی و سخنگوی دولت در فاصله مرداد تا شهریور ١٣۵٧، تعداد مساجد در ایران در طول زمان حکمرانی شاە ایران "از ٢٠٠ مسجد به ۵۵ هزار رسید. این مساجد از سوی دولت و مقامات مختلف دولتی تغذیه میشدند و گرایش مذهبی به کمک بی دریغ حکومت" ایران رشد وسیعی یافت. آری، ترس از کمونیسم و بزرگ نمایی "خطر سرخ" زمینه ساز سرکوب هر چه بیشتر انقلابیون کمونیست و غیرکمونیست ایران شد و راە رسیدن روحانیون به قدرت را عملا هموار نمود.
بدون تردید در صورت وجود دمکراسی و فضای باز سیاسی، فرمانروایی عدالت اجتماعی و نظامی غیر متمرکز، حتی در چارچوب حکومتی مشروطه، میتوانست رویدادهای ایران در مسیر دیگری سیر کند. جامعهای کە رنگ دمکراسی و پلورالیسم سیاسی به خود ندیدە باشد، از افتادن به دام نیروهای واپسگرا در امان نیست، و این همان سرنوشتی بود که دامنگیر مردم ایران شد. با این همه، همچنانکه شکست جنبش مشروطه از اهمیت و تاثیر سرنوشتساز و تاریخی آن نمیکاهد، شکست انقلاب بهمن ۵٧ نیز از عظمت و شکوه انقلاب ایران و آرزوها و امیدهای انقلابیون آن دوران که خواهان آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی و رهایی از ستمهای طبقاتی و ملی بود، نخواهد کاست.
در این مرحله بسیار حساس تاریخی که جنبش اعتراضی ژینا از کوردستان ایران شروع شد و دامنه آن در زمانی کوتاە تمام ایران را درنوردید، مهم آموختن از تاریخ و رویدادهای تاریخی ایران است، آزموده را نباید دگربار آزمود. در همین رابطە، برای گذار جامعه از این مرحلەی تاریخی ـ اجتماعی، اتحاد نیروهای تحولطلب، پیشرو، عدالتخواە و دمکرات ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی و ایجاد نظامی فدرال و سکولار میتواند نقش برجستهای ایفاء کند. با توجه به تفاوت و رنگارنگی بینشها و انتظارات نیروهای گوناگون سیاسی، صنفی و مدنی، مشکل بتوان ائتلافی فراگیر، دربرگیرندەی همەی جریانات سیاسی و مدنی ایران در چارچوب یک منشور و کارپایەی مشترک به وجود آورد. با این وجود، میتوان و بایست نیروهایی که اهداف مشترک استراتژیک دارند در پیرامون یک رشته خواستهای محوری و مهم گرد هم آیند و به پراکندگی زیانبار نیروهای انقلابی پایان دهند. در این میان پایبند بودن به چند نکته اساسی و گرهی همانند فدرالیسم، سکولاریسم، پلورالیسم سیاسی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و کثیرالملله بودن ایران میتواند نقش مهمی در نزدیکی آنهایی ایفاء کند که خواهان به وجود آوردن ایرانی دمکراتیک هستند. هدف نیروهای انقلابی و دمکراتیک نباید تنها در چارچوب سرنگونی حکومت اسلامی محدود شود. این نیروها باید به آینده بعد از جمهوری اسلامی هم بیاندیشند و با رویکرد سیاسی و اجتماعی روشن، گرد برنامه و شعارهایی متحد شوند که ضامن صلح و امنیت پایدار، تامینگر منافع مادی و معنوی لایههای گوناگون اجتماعی و ملل ساکن ایران باشد.
آنهایی که هنوز به اریکه قدرت ننشسته، با بهانه قراردادن "حفظ تمامیت ارضی ایران" با زبان خشونت و تهدید با دگراندیشان برخورد میکنند و به دور از هر گونه نرمش سیاسی، تاب تحمل نظر مخالف را ندارند، بدون تردید نمیتوانند متحدان و همپیمانهای قابل اعتماد و مطمئنی برای نیروهای جمهوری خواە، فدرالیست و همچنین ملل ستم دیدە ایران باشند.